این آهنگ فارگو جانم را آتش می زند.
پ.ن:اینم یه مدل وبلاگ نوشتنه.اینکه ساده بیای بک چیز،یک نظر یا یک روزمرگیو بگی و بری.فازم اینه فعلا.
پ.ن دوم:امروز توی این قطار گیر افتادم.اول واگن چند تا جرقه ملو زد که همچی فان بود و برای تنوع بد نبود.دو دقیقه بعد دو سه تا جرقه زد که اصلا فان نبود و خیلی جدی فکر کردم که اصلا جالب نیست آدم توی انفجار واگن قطار بمیره.بعد چند دقیقه هم دود قطار رو گرفت که ملت با لگد افتادند به جون این حفاظ های کپسول های آتش نشانی که منم یکیشو با لگد آوردم پایین یه کپسول زدم زیر بغلم.چند نفرم میخواستن در و پنجره رو بیارن پایین که ناکام ماندند.یکسری صلوات می فرستادند.یکسری هم با موبایل عکس و سلفی می گرفتند.آخر یه درو باز کردن ملت ریختن تو تونل.تو راه تونل یه مامور پلیس افتاده بود به جون یه پسره که گویا جیب یکی دیگرو زده بود.همچنان یکسری عکس و فیلم و سلفی می گرفتند.رسیدیم به ایستگاه صحنه ی دراماتیکی بود کلی دختر داشتن گریه می کردند و یکسری هم دودزده شده بودند افتاده بودند کف سکو.کلا باحال بود فقط خوشحالم منفجر نشدیم.
مدل خوبیه اتفاقا...
خدا رو شکر که کشته نداده این اتفاق...
واقعا یه عده ای سلفی می گرفتن اون وسط؟
با چه ذوقیم
یکی از فانتزی ها م اینه که روی ریل مترو راه برم . سوای خطر حادثه ای که گذشت ، قسمت راه رفتن توی تونل رو دوست داشتم :-)
سلفی و دزدی شاهکاره. البته سلقی اینورا هم هست. خدارو شکر به خیر گذشت.
فیل خوب بود
چاکریم
خوشحالم منفجر نشدید :)
کسی آهنگ چارتار نمی خوند؟
:)
اون مترو خیلی تجربه ی فان و متفاوتی بود :))))
داغون شدیم
واااای!!!
کجا؟!
کی؟!
چه با حال!!! دلم خواست :دی
مترو خط 4 تهران
انشالله خدا قسمت کنه
اگه تو اونجا نبودی بدتر میشد.. بخیر گذشت چون تو اونجا بودی.. باور کن!
دارم به حس و حال اونایی فکر میکنم که تو اون اوضاع سلفی میگرفتن..
دل خوششون سیری چند ؟!
چه تجربه هیجان انگیزی...
فارگو خودش هم جان آتش میزند