پروردگارا تحویل بگیر.

ما که نرفتیم،ولی گویا روز حساب و کتاب و دفتر و مشق،سگ صاحبشو نمی شناسه.مردم تو صف همدیگه رو هل میدن،از هم جلو میزنن،همدیگه رو که ببینن روشونو می کنن اونور،می خواد برادر باشه،همسر باشه،مادر باشه.چه رسد به دوست و آشنا. خلاصه اینکه یکی بیفته هیچ کی نمیاد دستشو بگیره بلندش کنه.


یک فرض بی رحمانه:اینکه انسان ابژه است و کلا "غیر" سوژه.حالا اگه رادیکال بخوایم بهش نگاه کنیم،گمانم میشه یه چیزی تو مایه پاراگراف اول،فقط اینکه این بیگانگی صرفا منحصر به آخر عاقبت نمیشه،هر صبح که از خواب پا میشی فقط خودتی و خودت.


اما مگه جانمایه همه ما یک چیز نیست؟اگه این باشه شاید اونقدرا هم با هم بیگانه نباشیم.همین میشه یه موقع یک هم زبان پیدا می کنی،حالا هر کی،میبینی چه حس خوبیه وقتی می بینی تو این دنیای هر کی هر کی یکی هست که مثل تو فکر می کنه،یا حس می کنه.

این جوری به ذهنت میاد یعنی بد می شد جا اینکه مادر بچه شو نشناسه و نمیدونم کی فلان کسشو،اونجام اگه یکی میفتاد،چند نفر بودن که دستشو بگیرن و بلندش کنن،ولو جو خیلی دلچسب نباشه.


نظرات 9 + ارسال نظر
امین یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 21:37

چقدر خوبه که وبلاگ داری فیلی. خلائی که من حس میکنم. یک سری مخاطب کم تعداد ِ باکیفیت. برعکس شبکه های مبتذل اجتماعی. کاش منم یه همچین دیواری داشتم یک چیزایی مینوشتم روش و یک چن نفری هم التفاطی بهش میکردند. هرچند همیشه دوست داشتم روی دیوار مردم بنویسم.
در عصری زیست میکنیم که اندیشه وزی و تفکر مرده است. همه چیز در این آبژ‌ه‌های مبتذل خلاصه می‌شود. انسان یعنی پول و ماشین و لباس و ثروت. چیزی که در اینجا گم می‌شود ذهنیت است و خود ِ خویشتن آدمی. و انسان‌های سطحی‌تر و بی احساس‌تر که مثل ماشین، مثل ربات فقط آبژه را میشناسند و سابژه در آنها مُرده است.

منم واقعا راضیم از اینکه اینجا و خواننده هاشو رو دارم.

چوب کبریت دوشنبه 17 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:41 http://matchbox.persianblog.ir

اینجا دست ادمو بگیرن اونور پیشکش…!
اما این حس خوبی که بعضیا ب ادم میدن ُ نمیشه انکار کرد کاش اونورم باشن.
خوبی؟

حالا اونور که معلوم نیست چه خبره،مشکل من با این کانسپت تهدید و ارعابیه که شرافت انسانها و وجودشون رو اینقدر پست جلوه میده.
قربانت بد نیستم!

س . ک سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 21:05 http://diagram-s.blogfa.com

اما تنهائی همه جا هست ؛ حتی اگه کسانی دستتو بگیرن و از روی زمین ، زیر پای بقیه بلندت کنن توی حقیقت فرق نداره . تو هستی و همه کارهائی که توی این دنیا کردی . حتی اگه یه ساعت قبلش یکی دستتو گرفته باشه و بلندت کرده باشه !

شهرزاد چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 22:34 http://sodayeyeksaye.blogfa.com/

انسان موجود بدبخت معصومیه..... من به این اصل معتقدم....

بدبخت آره معصوم رو شک دارم.البته حقارت انسانها هم به خاطر همون بدبختیشون بیشتر ترحم برانگیزه،تا نفرت انگیز.

سیمین پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 13:08 http://www.baran-barg.blogfa.com

وقتی خداوند ساکت است می توان هر ادعایی را به او نسبت داد...
(از نمایشنامه شیطان و خدا- سارتر)

سام شنبه 22 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 05:43 http://shidast.blogfa.com

آفزین

پریسا یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:14 http://starsss.blogfa.com

پس با این حساب اونورم شبیه اینوره اما چون کسی نرفته ببینه یه مقدار دوز وحشتش بالاست که اونم احتمالا برای تاثیرگذاری بیشتره.

اندراحوالات من و اینجانب جمعه 28 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 21:45 http://aidasaam.blogfa.com

امروزه روز ما مگه نقدا فرقی داره با روز حساب کتاب؟!

کی کیو میشناسه؟ کی دست کیو میگیره ؟!

ghazal یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:08

عه
شما مطمئنی اونوری هست اصلا؟
من وقتی فکر میکنم همه مثل همیم.خیلی از کسی ناراحت نمیشم.همه همینیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد