رویاهای یک شب عجیب

1.خواب دیدم سرطان داره، یکی دو سالیه تو مرکز درمانی بستریه.یه حالت رد گم کنی و جوری که کسی متوجه نشه میخواستم برم ملاقاتش که نشد.سرطان پیش رفته ای داشت، اما نهایتا همه چیز به خوبی و خوشی پایان یافت و برخلاف تصور همگان، سلامتیشو بازیافت و ترخیص شد.


2.خواب دیدم تنها زن عضو کابینه دولت هستم، در مقام وزیر ترویج عفاف و حجاب، یا یه همچو چیزی.جالبی قضیه اینجاست که من زن نیستم و مرد هستم، و اصولا با ترویج عفاف و حجاب هم مخالفم.یک آقایی بود که اون هم کارش دری وری بود، تو جلسه های هیئت دولت پهلو هم می شستیم و حرف بیخود می زدیم.این خواب کاملا رئال بود و همه جزییاتش یادمه.مثلا جو جلسات خیلی سنگین بود و با آمدن وزیر اطلاعات که یک آخوند لباس شخصی بود سنگین تر هم می شد.


3.خواب دیدم یک سرباز متفقین هستم در میانه یک نبرد شهری جنگ جهانی دوم.یکی از رفقامون که یادم نیست دقیقا چه غلطی داشت می کرد از ما عقب موند و سربازای نازی گیرش انداختن.دورش می چرخیدن و میخواستن دخلشو بیارن.من از روی وانتی چیزی با اسنایپر همشونو زدم و زندگی رفیق موتورسوارمون رو بهش بازگرداندم.خیلی خسته اسلحه هامون رو دوشمون بود و داشتیم خیابونو می رفتیم پایین، که از دور کلی نفربر و ماشین جنگی دیدم که میان سمتمون.ترس ورم داشت، ولی نزدیک تر که اومدن دیدم از خودمونن.لحظاتی بعد در هیاهوی سربازانی که سیگار می کشیدن و با توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کردند گم شدیم.


نظرات 10 + ارسال نظر
پ.م پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:50

هنو از این خوابای عتیقه می بینی؟!
در مورد گزینه دو... از احساس زن بودنت بیشتر بگو مثلا راضی بودی یا نه؟!!

اووم...خوب هرچند زن بودم ولی کس دیگه ای نبودم یعنی همینی که الان هستم بودم.
راضی نبودم نه به خاطر زن بودنم به خاطر اینکه احساس می کردم بین بقیه حکم شلغم رو دارم.

Bluish پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 14:20 http://bluish.blogsky.com

دومی عاااالی بود!
:))))

پ.م پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 16:46

پس نزدیک بودی بحسی که یه نماینده زن داره.. بگمم پرسش من بیشتر به این دلیل بود که معمولا خانوما در هر صورت از خانوم بودنشون احساس رضایت دارند گفتم شاید تو هم... مشکلی نیست نبودی خودت بودی..

آویشن پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 22:02 http://dittany.blogsky.com

چه خوابایی دیدی جالبه که مثل من بیدار شدی همشم یادت مونده
احیانا شام چی زده بودی که اینقدر خوابت درهم بود؟آخه هر کدوم تو یه میزانسن جداگانه بود.

چوب کبریت شنبه 6 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:13 http://matchbox.persianblog.ir

دومی:)))))
من خیلی کم اتفاق میفته که خوابمو یادم بیاد...خب همشون چرت و پرتن البته از منی که یه روز 3میخوابم یه روز 4 یه روز 6 نباید انتظار خواب درستی داشت.

سعید یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 18:57

همه ش تو یه شب؟ :)))
چه جور شهری بود؟ کجای اروپا؟ درجه ت سرباز بود؟

دیگه این که خودتو آماده کن پنجشنبه تهرانما

ماهی چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:58 http://nimeye-digargoonam.blogsky.com

چقد جالب من هیچوقت نشده یه خوابمو!!
چه برسه ب چند تا اینقد دقیق یادم بمونه
تازه اینهمه هم با تصاویر عجب اندر قریبا

هولدن کالفیلد چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:37 http://insidemonster.blog.ir/

نکنه تویی نمیذاری ملت برن والیبال ببینن؟

پریسا جمعه 12 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:04 http://starsss.blogfa.com

به همین ترتیب 1 و 2 و 3 هم دیدیشون ؟
چهارمی دیگه حتما یه رویای شیرین می شده ..

ترمه جمعه 12 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:51 http://terme61.persianblog.ir

خیلی جالب بود ....، من نهایت نهایت خواب پدر بزرگ متوفی مو میبینم که بغل یک درخت ایستاده .... تازه کلی هم برای همه تعریف می کنم و آنها هم بعد از کلی مراحل عرفانی، به این نتیجه میرسن که " جاش خوبه "

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد