Maggie: You drop Jen at home?
Rust: Yeah, I walked her to the door.
Maggie: You didn’t go in? You don’t have to fall in love in first sight, you know.
Rust: Yeah. I know. Look, she’s nice, pretty.
Maggie: There’s comfort there Rust. I think you guys would be good together. If you gave it a chance. You guys don’t give things chances I donno why that is.
Rust: That’s because we know what we want. And we don’t mind being alone.
این پست موهای تنم رو سیخ کرد . این مگی خود من بودم گویا...
+ وقتایی که با سیستم خونه آن میشم با اسم مگی اون هم به انگلیسی کامنت میذارم :|
+ الانم پشت سیستمم ... و هرجا بودم با همین اسم کامنت گذاشتم.
+این پست رو عمیقاً دوس داشتم.
این همون سریال خفنه است!؟
سوالت خیلی ابهام توشه
:)
فرار می کنم از پوچی خودم به خودم
و عشق راه جدیدی که اشتباه تر است...
این متن از کتابیه؟ یا همون سریال true detective هست که من تعریفش رو شنیدم؟
اها نه دیالوگ از همین سریاله true detective هست
این متیو مک کاناهی فوق العاده بود تو این سریال...
Brilliant
راستش یزدگرد اگه دخترا بدونن پسرا وقتی فقط با یه شرت تو خونه بگردن چه حسی بهشون دست میده اونوقت میفهمن که اونایی که با تنهایی حال میکنن چه حسی دارن...
ندیدم این سریالو ولی تعریفشو زیاد شنیدم.
این دیالوگی که نتخاب کردی خیلی خوب بود و مناسب
نبین چیزی نمیشه فهمید خیلی