لالایی

چند وقته دلت میخواد بری کردستان؟

یکی دوسالی میشه.مریوان، اورامانات و پاوه.دوست دارم که زمستون هم برم، چون برف و سرما رو به سبزی و گل و بلبل ترجیح میدم.هروقت به برف و کردستان فکر میکنم، آهنگ لاک پشت ها هم پرواز می کنند میاد تو ذهنم.


دیگه دلت نمیخواد تبعید بشی به یه کلبه دورافتاده تو سیبری، تک و تنها؟

نمیدونم.گاهی روزها دلم میخواد، بعضی روزها دلم نمیخواد.گاهی که از دست خودم عصبانیم، یا دوست ندارم کسی من رو ببینه و فقط خودم باشم که ریخت خودم رو تحمل می کنم دلم میخواد.البته جای رمانتیکیه، احساس میکنی داری توی یه شعر زندگی می کنی.


چی شده از سه سال پیش تا الان که نظرت فرق کرده؟

اینم دقیق نمیدونم.شاید میخواستم خودم خودم رو بشناسم.تعجبم از اینه اون موقع که سرم به کار خودم گرم بود، به کسی کاری نداشتم، دردم چی بود؟فقط لوکیشنم فرق می کرد.


دو هفته بعد کردستان رو میری با مامان و بابا؟

گفتم بهشون که میام، ولی حالا معلوم نیست.بابا زیاد میگه از این چیزا، میخوره زیرش معمولا.میشه آخرای مهر.آخرای مهر رو دوست ندارم، تکلیف طبیعت با خودش معلوم نیست، نه تابستونه که گرم باشه و آدم آب یخ بره بالا، نه پاییزه که خیلی قشنگ باشه و برگا زرد نارنجی بارون خورده.برزخیه.ولی باز بهتر از تابستونه.تابستون کردستان رفتن گناهه.باز برزخش بهتره.


بهمن میخواستی بری که.

آره.دلم میخواست برم اورامان پیر شالیار.ولی خوب دو ساله قراره برم.نمیرم که.فقط با خودم قرار میگذارم.همینه میگم عاصیم از دست خودم.مهر که بری جاده ش مه و برف نداره که.صدای غژ غژ برف پاک کن نمیخوره تو گوشت که.ولی میگم، حرف زیاد میزنم.

من برم دیگه.یادت باشه فرمای مالی رو بیاری من کاراشو انجام بدم.دلم نمیخواست درگیر این کار بشم، ولی بچه بازیه بگم دوست ندارم، انجام میدم دیگه. 


نظرات 10 + ارسال نظر
آویشن پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 01:36

تا حالا نرفتم کردستان ولی تعریفشو زیاد شنیدم.شاید یه روزی برم.
+زندگی تو سیبری هم حال و هوای خودشو داره،بودن وسط اون طبیعت سرد و دیدن خرسای قطبی و فوک از نزدیک ته خوشیه.

دوست ندارم خرس قطبی از نزدیک ببینم چون میخورنم

اندراحوالات من و اینجانب شنبه 11 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 19:03 http://aidasaam.blogsky.com

فیل ، یه غم عجیب غریبی رسوب کرد ته دلم با خوندن این پست.

انقدر غرق روزمرگی و کسب و کار شده م که یادم رفته آرزوهام چی بوده ن .

باید هواشونو داشت دیگه..

علی یکشنبه 12 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 16:58 http://lajani.blogsky.com

موهات ریخت یا نه؟

مامور فروش محصولات ضد ریزش هستی شما؟

سیمین دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 07:25

ما خیلی کارا میکنیم تو زندگی که دوست نداریم. اصلا همه ی زندگی برای من دوست نداشتنه ولی میبینی که دارم زندگی میکنم. درست مثل بقیه...
اورامان رو که حتما برو. تو هر فصلی که بری زیباست. البته زمستونش سخته. نمیدونم کجاهاش میخوای بری ولی خیلی از روستاهاش صعب العبور میشه. ولی طبیعت بکرش دیوونه میکنه آدمو...
از ه و ش می ر و ی...

تا آخر امسال میرم.

پگاه دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 15:22 http://fakhteyeepegah.persianblog.ir/

طرف دیالوگ کیه؟ اونکه فونتش ایتالیکه. باز بزار از گفتگوها اگه طرف صحبت خودته
لطفن

اون که فونتش ایتالیکه خودمم.اون یکی هم خودمم.دیالوگیه که ماهیتش مونولوگه عملا.

پ.م سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 18:44

میدونم برات سخته گاهی مواقع به زیر کامنتا جوابکی بنویسی ولی سعی خودتو بکن این رویه ادامه داشته باشه و همیشگی بشه.. .

اوکی دارم تلاشمو می کنم!

شهرزاد چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 22:40 http://sodayeyeksaye.blogfa.com

اصالتا کردم اما یه بار فقط رفتم‌کردستان... فوق العاده است‌‌‌‌.... یه حرف کلیشه ای هست که بنظرم کم راست نمیاد...اگر روزمرگی ها و گرفتاری ها نباشن خب قدر لحظه های بذت رو نمی فهمیم... همین شخصیت پست هم همینه ... کلا بدبختانه یا خوشبختانه هرچیزی با متضادش قهمیده میشه

همین طوره عملا..

شاداب پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 15:31 http://rival.blog.ir

به اون جواب درمورد محصولات ضد ریزش کلی خندیدم :))
میدونستم دو طرف خود شما هستی :دی
منم تا دلت بخواد کردستان رفتم ...دوسش دارم.. چه جالب که یه نفر پیدا شد که همش از جاها و شهرای کلیشه ای ایران که همه مون هزاران بار رفتیم حرف نزنه... البته شما هنوز خیلی جاهای غیرکلیشه ای دیگه ام نرفتی .. بری دیگه کامل میشی :دی.. شایدم رفتی ما خبر نداریم

بابا کردستانم داره کلیشه میشه.
من جاهای غیر کلیشه ای زیادی رفتم، مثلا جکیگور بین راه خاش و چابهار:)

نهال شنبه 18 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 23:19 http://fazmetr.blogsky.com

آقا لاک پشتا اینقد فیلمش غمگین بود که ترجیح میدم یادش نیوفتم ، اما لامصب موسیقی متنش ، اون سوزش مگه از مغز آدم بیرون میشه :(
برو کردستان ، بیا تعریف کن ، ما که دنیامون آخرت یزدیه ، چپیدیم تو این تهران بوگندو و چرک نمیفهمم دنیا دست کیه ، برو و بیا برامون بگو

maryam یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:49

آقا میلاد .......آخه چرا Phil ???

کدوم مریم هستی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد