بلازده گان در عصر غبار آلود پاییزی

در یک عصر غبارآلود پاییزی، در حاشیه اتوبان و در امتداد رودخانه راه می رفتم، معتادی به سمتم سنگ پراند و وقتی گفتم کاری باهات ندارم او گفت من با تو کار دارم، رودخانه کم کم کانال شد، ولی هوا همچنان غبارآلود بود و آفتاب هم چنان کم رمق، دسته چهل پنجاه نفری آدمهایی که لخ لخ کنان از اینور به اونور می رفتند، در آشغال ها می گشتند، یکی کنده درختی حمل می کرد، جمع صمیمی معتادان حاشیه اتوبان، در فضایی سوررئال، از اینور به اونور.افق خاکستری است، برج میلاد، کوههای شمال، جنوب.

بلا زده گانیم.



رجوع شود به لینک روزانه اول، نگرشی دیگر به این مکان که من نگریستم.


نظرات 7 + ارسال نظر
پسرک مزخرف.. . سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 21:53

رفتی تا زیر پل.. حال آدم بد میشه.. روحیه اعصاب و روان آدم بهم می ریزه.. .

عجیبه بیشتر

آویشن چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 11:44

واقعیته دردناکیه..
چقدر شجاع بودی که رفتی اون منطقه و عکس گرفتی.عکست هم با وجود سیاه و سفید بودن کاملا حس مرتبط با متن و القا میکنه.

سیاه سفیدش کردم intentionally!

پریسا چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 19:59 http://starsss.blogfa.com

آقا یه سوال باربط !
تو اونجا چیکار میکردی ؟!

با کیفیت آب رودخونه کار داشتم.

فور اگزمپل مریم جمعه 22 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 19:56 http://masalan1man.blog.com

کاش منم شجاع بودم. فقد یکم

م ر ی م ی شنبه 23 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 16:08

منکه از دنیا سیر میشم وقتی می بینم....






میدونی گم ات کرده بودم فیلی جان...پیدات کردم.

من کی ام؟تو کی ای؟:)

شاداب شنبه 23 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 20:53 http://rival.blog.ir

خانوم بر من خشم نگیر

mahi siah پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 01:59 http://mahi-siah.blog.ir

معتاد های هر شهر با شهر دیگه فرق داره

اینجامعتاد ها تو خونه ان
بغل گوشت
بوی کاراشون از هر پنجره میزنه بیرون
اینجا ک اعتیاد و معتاد چیز عجیبی نیست
زیر پل نداریم
ولی هر خونه ی انبار داره

ما هم بلا به خانه زدگانیم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد