در جایی از کتاب از زبان مارلو در "لرد جیم" اثر کنراد نقل میکند:
وقتی میکوشیم با نیازهای عمیق و درونی انسانی دیگر دست و پنجه نرم کنیم، درمییابیم این موجوداتی که با ما ]در بهرهمندی[ از منظره ستارگان و گرمای خورشید سهیم اند، چه اندازه درک نشدنی و ناپایدار و مرموزند. گویی تنهایی شرط سخت و مطلق وجود است؛ این پوشش گوشت و پوست که چشم هایمان روی آن سوار است در برابر دستی ]که به یاری[ دراز شده، فرو می ریزد و تنها روح متزلزل و تسکین ناپذیر و گریزان باقی می ماند که هیچ چشمی نمی تواند آن را دنبال کند و هیچ دستی نمی تواند به چنگش آورد.
+ رخوت دلچسب پاییزی با این آهنگ (موسیقی متن "فیلم کوتاهی دربازه عشق"، کیشلوفسکی).
پسر همیشه با استایل نوشتنت و سلیقه موسیقاییت حال میکردم و میکنم. دمت گرم پسر
داره خنک میشه...حالا زندگی کنیم...:)
""" گویی تنهایی شرط سخت و مطلق وجود است"""
درسته..همونطور که سلول سلول پیکر ما درعین اینکه در هماهمگی با کل وجودمان هست ، اما هر کدوم در درون خودش دنیایی مخصوص بخود داره..
واینکه...تن های تنها...
کنراد با این یه کتاب ثابت کرد که اونم از خداوندگاران ادبیاته!!
این کتاب محشره کبراست. حتی بالاتر :)
دمت گرم. کیف کردم از گزینشت.