Yahoos

گالیور در سفر چهارم و آخر خود، پا به سرزمین هوئی هنم ها می گذارد، سرزمینی که در آن اسب هایی نجیب و باهوش (هوئی هنم) بر گونه ای وحشی و انسان وار (یاهو) حکمرانی می کنند.


گالیور یکی از اعضای قلمرو اسب ها می شود و شروع به تحسین و تقلید از هوئی هنم ها و شیوه زندگی شان می کند، روی گردان از همنوعان انسان خود، آن ها را تنها یاهوهایی می بیند که صرفا موهبت ظاهری از منطق را داشتند، و از آن تنها برای تشدید و افزودن به فساد و خباثتی استفاده می کنند که طبیعت در وجودشان نهاد.


او به خانه اش در انگلستان باز می گردد، اما نمی تواند خودش را با زندگی در میان "یاهوها" وفق دهد و به انزوا روی می آورد. از خانه بیرون نمی رود، از خانواده و همسرش روی می گرداند و چندین ساعت در روز را به صحبت با اسب ها در اصطبل می گذراند.

نظرات 3 + ارسال نظر
سحر جمعه 5 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 23:46

والا ما که مابین هویی هنم ها هم نبودیم و چند سالی بین گربه های خوابگاه ( که گاهی یکیشون شبیه بهیموت از کار در میومد و حقیقتن هر لحظه منتظر بودم جمله ای تعارفی چیزی ازش بشنوم) و جماعت نسوان رنگ و وارنگ گذروندیم هم دیگه تاب یاهوهای خودی و غیر خودی رو نداریم، چه برسه به اینکه تو مقیاسی هم داشته باشی از اتوپیا!
یاد اون داستان اسکندرنامه افتادم که شهری غمگین و سیاه پوش بودن از فراق حوریان
پس به گالیور خرده ای نیست برادر
پ.ن: بهیموت گربه ی مورد علاقه ی منه، بنقل از مرشد و مارگریتا
پ.ن٢: موراکامی توی کافکا در کرانه از مردی میگه که زبان گربه ها رو بلده، نمیدونم چرا تمام مدت فکر میکردم همه ی این بخش گربه ای داستان رو، مدیون بهیموته!
پ.ن٣: اگه خودم این نوشته رو از طرف شخص دیگه ای میخوندم، به احتمال ١٠٠درصد حکم میدادم طرف میخواسته بگه خیلی حالیشه (دختره ی ابله شوآف)

نگارنده شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 19:42 http://eterafat-n.blogsky.com

واقعا عالی بود...

مهدیس پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 14:19

عه.فیل.خوشحالم دوباره دیدمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد