Fuuuuuckiniiiiiidiot

یه مدته به صورت خیلی خودجوش عبارت fuckin idiot شده فحش مورد علاقم. خودجوش بودنشم بدین معناست که این فحش رو جایی نشنیده بودم و به صورت کاملا ناخودآگاهانه بهم الهام شد، جوری که الان رفتم سرچ زدم ببینم اساسا هست همچین چیزی و معنی دیکشنریشو چی زده. تو  urban dictionary نوشته:

"A moron who knows absolutely nothing about life or anything at all. Often dig their own grave and jump in as well as ruin other peoples lives and their own. Are basically an all round fucking dickhead."

"احمق بی شعوری که مطلقا در مورد زندگی یا هرچیز دیگه ای هیچی نمی دونه. معمولا علاوه بر این که قبر خودشون رو می کنن و می پرن توش، زندگی بقیه رو هم به گه می کشن. به صورت کلی احمق های عوضی همه جانبه به شمار می آن."

البته شیرینی قضیه اینجاست که من فاکین ایدیت رو با لهجه ی خاصی ادا می کنم که شاید یه بار ضبط کردم گذاشتم، خیلی یونیکه. فاااکیناییییدییت. یه همچی چیزی. باید دو بخش فحش بچسبن به هم. 

این مطلبم جالبه، "37 چیز که فقط فاکین ایدیت ها ازش لذت می برند و خدا شاهده شوخی نمی کنم جدیه قضیه." (خودش طرف یه کسخل بی شعوره به تمام معنیه نویسنده مطلب و این جالب می کنه قضیه رو).

اقیانوس خشک

نیمه بهمن یا نهایت 10 اسفند دفاع می کنم. عین سگ دارم رساله می نویسم فعلا. دفاع کنم باز میرم کلاس سه تار، چون تازه داشتم یه عنی می شدم که ول کردم. دیگه باشگاه نمیرم چون بعید میدونم کلا تو هیکل و اینا حداقل با بدنسازی چیزی از من در بیاد، فک کنم حالا حالاها همین ریقویی که هستم بمونم. ولی میرم باشگاه بوکس. عید هم دارم برنامه میچینم برم هند، البته برنامه ی خاصی که فعلا نچیدم به دو سه نفر گفتم که بعیده هیچ کدوم بیان. (به اون دختر جذابه شرکتمون گفتم بیا گفت خوشبحالت بابام نمیذاره که) یه درخواستم برا گواهی اشتغال به تحصیل دانشگاه دادم، یه کنفرانس تو جایپور هست که نوشتم میخوام برم این تو شرکت کنم. ولی نمیرم جایپور که در عمل، میخوام بپیچم برم بنارس و کلکته. داشتم فانتزی میزدم برم کف خیابونای بنارس کوله مو بغل کنم دراز بکشم، کنار سگا و اینا سیگار بکشم ملتم رد شدن چیزی گفتن بغلشون کنم. البته بنارس یا هندیای کر و کثیف می پلکن یا هیپی های اروپایی که هر دو گروه با نفس عمل اوکین و شاید اونام به جنبش پیوستن.
از هند اومدم یه کم فعالیت علمی می کنم بعد میرم سربازی. خوشحالم دانشگاه تموم شد. آدما رو نرو بودن این آخرا. کسخل بودن رسما بچه های کلاس ما. پسرا به صورت محدود قابل معاشرت بودن دخترا رسما بالاخونه اجاره بودن. یکیشون که پدرش فوت شد سه ماه بعد اومد دیدیم چادری شده و بارداره در حالی که تا سه ماه قبلش ازدواج نکرده بود. یکی دیگه بود سطح رد بودنش آدمو به حیرت میانداخت. یه بار دانشکده کنسرت بود وسط اجرا کتاب درسی وا کرده بود با خودکار میزد تو سر خودش درس حفظ می کرد، در بیست و پنج شش سالگی آدم این باشه خیلی تراژیکه... ترم آخر گفتیم خبر مرگمون بین رشته ای کار کنیم، با یه دختره میرفتم کافه مافه و تیاتر، تو چت میخواست بهم ابراز لطف کنه می گفت "گل برای شما
". اولا فکر می کردم شوخیه بعد دیدم قضیه جدیه، طرف جدا بیماره. البته همه این انتقادا به این معنی نیست که من پخی بودما، نه جذاب و بچه زرنگم نه بلدم درست حرف بزنم (باز به زبان غیرمادری وضعم بهتره). خیر من نمیگم پخی هستم ولی به بقیه انتقاد دارم.


بگذریم. سربازیم در بهترین حالت تیر میشه احتمالا. دوست دارم یه جای ده کوره طوری بیفتم.

راستی از وقتی که رساله مینویسم دیگه تو همه نوشته هام فاصله و نیم فاصله و اینارو رعایت می کنم. قبلنا مثل گوسفند بدون رعایت هیچ گونه علایم نگارشی، مثل لحاظ کردن فاصله بعد از نقطه می نوشتم.


پی نوشت: گاهی اوقات یکدفعه احساس یک خلاء سنگین می کنم، یه آشفتگی جانکاه. این موقع ها دوست دارم سریع بمیرم و روحم پرواز کنه، برم بغل خدا تا آرام بگیرم.


پی نوشت: امروز با اون دختر جذابه شرکتمون دیت دارم. تیکی تاکا جواب داد.

آگهی گمشده

پوریا دو سه هفتس گوشیت ورنمیداره. تلگرامتم چک نکردی کلا، اس ام اسم جواب نمیدی. اگه زنده ای و اینجا رو میخونی یه بوق بزن. 

اگرم که مرده باشی خداوکیلی ناکامی رو گاییدی رسما.

A true nerd

نیوتن شخصیتی آشکارا غیرعادی داشت، بیش از اندازه استثنایی اما تک‌رو، سرد، بدعنق تا حد پارانویا و به حواس‌پرتی و انجام دادن کارهای غیرعادی معروف بود. او تا جایی پیش رفت که یک بار سنجاقی دراز را در کاسهٔ چشم خود، بین چشم و استخوان کاسهٔ چشم و تا حد امکان نزدیک به عقب چشم خود فرو بُرد و به اطراف چرخاند تا ببیند چه تغییری پیش می‌آید اما به طرزی معجزه‌آسا اتفاق ماندگاری روی نداد. در موردی دیگر، مدتی بس طولانی و تا جایی‌که می‌توانست تاب بیاورد به خورشید خیره شد تا ببیند چه تاثیری بر بیناییش می‌گذارد؛ این بار نیز از آسیب ماندگار مصون ماند ولی مجبور شد چند روزی را در یک اتاق تاریک بماند تا چشمانش به وضعیت عادی برگردند.

هرچند نیوتن بیشتر به خاطر آثار علمی شهرت دارد امّا تعدادی از رساله‌های وی در مورد تفسیر کتاب مقدس شهرت دارند. وی خود را از معدود افراد زمان می‌دانست که توسط خدا برای تفسیر کتاب مقدس برگزیده شده بودند. وی مانند بسیاری دیگر از معاصران هموطنش از ستایندگان آثار جوزف مید بود. نیوتن تأکید زیادی بر تفسیر مکاشفه یوحنا داشت و یادداشت‌های فراوانی در مورد این بخش از انجیل دارد. وی به تثلیث اعتقاد نداشت. او نیمی از عمر خود را به کیمیاگری و کارهای خودسرانهٔ مذهبی گذراند و سال‌های متمادی را به مطالعهٔ نقشهٔ طبقهٔ همکف معبد گمشدهٔ سلیمان در بیت المقدس می‌گذراند (و زبان عبری را هم بدین منظور فرا گرفت) تا سرنخ‌های ریاضی لازم برای پیدا کردن تاریخ دومین بازگشت مسیح و پایان جهان را در آن پیدا کند. دلبستگی او به کیمیاگری بسیار بیشتر بود تا جایی‌که تجزیهٔ یک رشته از موی سر نیوتن در دههٔ ۱۹۷۰ میلادی نشان داد که جیوهٔ موجود در موی او چهل برابر میزان عادی آن است. که حواس‌پرتی او را نیز توجیه می‌کند که گاهی هنگام بیدار شدن تا ساعت‌ها فراموش می‌کرد که باید از رختخواب برخیزد و بصورت نشسته در تختش در اندیشه‌های خود غرق می‌شد.

مکاشفات

دیشب در خواب و بیداری ، جمله ای در سرم می پیچید:

.Can't  live like this, wandering, believing in nothing


بشتابید! بشتابید!

یکی از فانتزی هام اینه که با یه مشت آدم عجیب غریب مثلا دو تا رمال و فال بین، سه تا کارتن خواب معتاد با استعداد، چند تا فاحشه با آرایش گوتیک، یه سری نوازنده دوره گرد الکلی و دو سه تا کوتوله، یه نفر که بتونه بالن هوا کنه، تعدادی شیزوفرنیک و یک وکیل حقوقی پاره وقت یک سیرک سیار راه بندازیم.