یه دختر چینیه بود توی این کلاسی که ترم پیش دستیار استاد بودم در یک پستی اشاره کرده بودم فک کنم که نیگا میکنه لبخند میزنه گاهی و انگار نخ میده. منم میگفتم لابد دیوونه میوونه ست.دیگه رفت تا جلسه آخر کلاس که جلسه ریویو هم بود و کون من هم پاره شد از بگایی اینکه سوال چی بپرسم از گروه ها. کلاس تموم شد و خوش و بش و فلان این اومد تشکر و فلان و بیا با گروه ما عکس بگیریم. بعدشم پرسید که کارشناسیت چی بود (البته جلسه اول کلاس گفته بودم معرفی خودم) و اینکه کجایی هستی (ملیت رو اشاره نکرده بودم فک کنم تو کلاس) و گفتم ایران و یهو گل از گلش شکفت که من شله زرد خیلی دوست دارم و یه دوست ایرانی دارم اسمش آذینه میشناسیش؟ گفتم نه کسخل دلیل نمیشه چون ایرانیم همه ایرانیای دیگه رو بشناسم. بعدش با کلاس رفتیم یه بار طوری توی دانشگاه هست من یک ور میز نشستم این یک ور میز، آخرش رفتم دستشویی داشتم برمیگشتم دیدم این داره میره، منو دید وایساد و گفتم در تماس باش و میخوای شماره تو بزن تو گوشیم گفت اینستا نداری؟ گفتم نه کون لق اینستا شماره تو بزن. قرار شد بریم بیرون. اینم زد و فرداش رفت توکیو و بعد پکن و دیگه یه کم رفت رو هوا همه چی. پیام و اینام زیاد به هم نمیدادیم اون سفری که توکیو و پکن رفته بود یه سری عکس مکس میفرستاد بعد من میپرسیدم این معبده؟ بعد کسخل جواب نمیداد. یک بارم تو اتاق ریسرچ دانشکده نشسته بودم این کله شو کرد تو گفت میلاد! رفتم بیرون دیدم اون دوست ایرانیشم بود دیگه وایسادیم صحبت. دیروز یه پیامی بهش دادم بریم یه درینکی بزنیم بعدشم گفتم چسی بیام گفتم من یه جاب آفر گرفتم احتمالا به زودی میرم ادمونتون. اینم خیس شد گفت مامانم اینجاس ولی روزای خالیم اینه، گفت سه شنبه صبح بریم برانچ من یه جای خوب میشناسم. گفتم کسخلیم مگه برانچ چه کسشریه روز پاشیم بریم. الکی گفتم میتینگ دارم عصرش بریم یه ور گفت باشه. خلاصه این هفته با این بریم بیرون ببینیم چند چندیم، بانمکه. حالا اگه خورد و  این کارادمونتون نشد بد بگا میرم جلو این، فک کنم باز مجبورم پاشم برم ادمونتون چون به این گفتم، ضایعست بمونم کلگری دیگه.

میبخشید که یک مقدار کثیف و روتوش نشده مینویسم چون خیلی حوصله و وقت ندارم و بیشتر میخوام حجم زیادی از اطلاعات رو سریع منتقل کنم. اگه توی کانالم چیزی بنویسم خیلی تمیزتر مینویسم. ولی خوب اینجا شخصی تر مینویسم و جنس مطالب با کانال متفاوته. اونجا خیلی نظرات شخصیم رو هم نمیگم. اینجا ولی میگم کسی ناراحته نخونه.

نظرات 1 + ارسال نظر
تراویس بیکل یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1402 ساعت 15:15 https://travisbickle2.blogsky.com/

سلطان ایشالا کنارش شاد بشی

نوکرم ستون این فک نکنم جایی برسه برا خالی نبودن عریضه س

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد