یه مدتی که باشگاه میرفتم یه فرهیختهای بود به نام خسرو، همچی رد میزد. دمپایی لاانگشتی میپوشید چق چق ازینور باشگاه به اونور باشگاه، میرفت بالا سر ملت که داشتن تمرین میکردن بدون مقدمه شروع میکرد افاضات سنگین و عمیق. یبار صاف اومد بالا سر من که داشتم هالتر میزدم گفت من یه شوگرمامی پیدا کردم آمریکاست 10 سال از خودم بزرگتره قراره منو ببره اونجا. بعد چق چق کنان دور شد رفت بالا سر یکی دیگه.
یکبار به پوریا حرف سنگینی زده بود. گفته بود سکس رو از کازینها و دخترهای فامیل شروع کنید تا موتورتون روشن شه. من خودم همه کازینهام رو کردم. بعد چق چق دور شده بود.