خانه عناوین مطالب تماس با من

Phil

Phil

روزانه‌ها

همه
  • در بنارس، مرگ تنها راه رهایی از چرخه زندگی است مطلب من، اوریجینالی چاپ شده در مجله شّهرت، بازنشر در سایت شهرکتاب
  • یادداشت: کینه‌توزی نهادینه‌شده خودبرتربین‌های بی‌مایه
  • Aslan's Theme from The Chronicles of Narnia
  • برای جوادخیابانی؛ لااقل آدم‌فروشی نکرده!
  • 10 نکته کلیدی: منصوریان چقدر قلعه‌‌نویی است؟ هه هه

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • اردیبهشت 1404 4
  • فروردین 1404 13
  • اسفند 1403 7
  • بهمن 1403 7
  • دی 1403 10
  • آذر 1403 13
  • آبان 1403 8
  • مهر 1403 5
  • شهریور 1403 5
  • مرداد 1403 18
  • تیر 1403 13
  • خرداد 1403 14
  • اردیبهشت 1403 7
  • فروردین 1403 12
  • اسفند 1402 13
  • بهمن 1402 9
  • دی 1402 3
  • آذر 1402 2
  • آبان 1402 1
  • مهر 1402 5
  • شهریور 1402 6
  • مرداد 1402 3
  • تیر 1402 3
  • خرداد 1402 1
  • اردیبهشت 1402 3
  • فروردین 1402 3
  • تیر 1401 1
  • خرداد 1401 1
  • اردیبهشت 1401 1
  • فروردین 1401 1
  • اسفند 1400 1
  • بهمن 1400 2
  • دی 1400 3
  • آذر 1400 6
  • آبان 1400 7
  • شهریور 1400 1
  • تیر 1400 1
  • خرداد 1400 1
  • مرداد 1399 1
  • اردیبهشت 1399 1
  • اسفند 1398 1
  • دی 1398 2
  • آذر 1398 3
  • آبان 1398 2
  • مهر 1398 4
  • شهریور 1398 3
  • مرداد 1398 3
  • تیر 1398 4
  • خرداد 1398 2
  • اردیبهشت 1398 3
  • دی 1397 1
  • مهر 1397 1
  • شهریور 1397 1
  • تیر 1397 1
  • خرداد 1397 1
  • اردیبهشت 1397 1
  • فروردین 1397 1
  • اسفند 1396 1
  • بهمن 1396 4
  • دی 1396 3
  • آذر 1396 4
  • آبان 1396 1
  • مهر 1396 1
  • شهریور 1396 2
  • مرداد 1396 2
  • خرداد 1396 1
  • اسفند 1395 2
  • بهمن 1395 1
  • دی 1395 1
  • آذر 1395 2
  • مهر 1395 9
  • شهریور 1395 4
  • مرداد 1395 1
  • تیر 1395 4
  • خرداد 1395 3
  • اردیبهشت 1395 4
  • فروردین 1395 4
  • اسفند 1394 2
  • بهمن 1394 4
  • دی 1394 3
  • آذر 1394 3
  • آبان 1394 4
  • مهر 1394 2
  • شهریور 1394 7
  • مرداد 1394 7
  • تیر 1394 5
  • خرداد 1394 3
  • اردیبهشت 1394 2
  • فروردین 1394 2
  • اسفند 1393 1
  • بهمن 1393 3
  • دی 1393 4
  • آذر 1393 3
  • آبان 1393 4
  • مهر 1393 4
  • شهریور 1393 4
  • مرداد 1393 1
  • تیر 1393 3
  • خرداد 1393 1
  • اردیبهشت 1393 1
  • فروردین 1393 2
  • اسفند 1392 2
  • بهمن 1392 1
  • آذر 1392 1
  • آبان 1392 2
  • مهر 1392 5
  • شهریور 1392 2
  • مرداد 1392 1
  • تیر 1392 2
  • خرداد 1392 3
  • اردیبهشت 1392 1
  • فروردین 1392 2
  • اسفند 1391 2
  • بهمن 1391 2
  • آبان 1391 2
  • مهر 1391 1
  • شهریور 1391 4
  • مرداد 1391 2
  • تیر 1391 2
  • خرداد 1391 1
  • فروردین 1391 2
  • اسفند 1390 2
  • بهمن 1390 2
  • دی 1390 2
  • آذر 1390 3
  • آبان 1390 3
  • مهر 1390 3
  • شهریور 1390 5
  • مرداد 1390 2
  • تیر 1390 1
  • خرداد 1390 4
  • اردیبهشت 1390 3
  • فروردین 1390 4

آمار : 329483 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1404 11:35
    خوب به سلامتی انگار پایان مذاکرات و بمباران در راهه.
  • [ بدون عنوان ] جمعه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1404 12:08
    در باب آنتی‌ناتالیسم. بدترین دلیل برای بچه آوردن اینه که بگیم بچه آوردیم تا زندگیمون تحمل‌پذیر بشود، این بچه که اومد زندگی ما معنا گرفت و از این رو به اون رو شد (ترفند تکامل). دلیل غیرخودخواهانه برای بچه آوردن اینه که بگیم کشور خوبی زندگی می‌کردیم و نه در دیستوپایی مثل ایران که همه میخوان ازش فرار کنن، خانواده‌ی...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1404 10:43
    اینایی که تا یک چیزی ترند میشه برمی‌دارن یک استفاده‌ی عمومی‌ای ازش می‌کنن یک لیگ دیگه‌ای کودنن. مثلا افرادی که الان عکس پروفایل تلگرامشون انیمه‌ست.
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1404 10:30
    کسی رو میشناسید لاهیجان زندگی کنه؟ بیاد به من پیام بده.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1404 12:04
    امروز اینجوریم که نمیکارم، کاشت مو چه کسشریه دیگه بابا کار مهمتر نداری تو زندگیت.
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1404 23:55
    اومد دو ساعت نشستیم حرف زدیم رفت. فکر کنم یه کم هم ناراحت شد، شاید انتظار برنامه داشت. زنانگی نداره، حسی بهش ندارم. داشتم حس یوسف پیامبر پیدا می‌کردم که بعد یک ماه و اندی نشستم پورن دیدم و زدم کل حسم بگا رفت. راستش یک لحظه فکر کردم نه خیر، قرار نیست خبری بشه، من گره‌ی کورم، آدم جدیدی هم بعیده بیاد تو زندگیم، قبلیام که...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1404 11:48
    یکی از دوستام هست قبلا یکبار بهش گفته بیا با هم بخوابیم اونم گفت باشه اومد با هم خوابیدیم. ولی هیچ حسی نداشتم خیلی مکانیکی تلمبه می‌زدم. هیچ حسی بهش ندارم، نه ایموشنالی نه فیزیکی. با این که فیزیکش خوبه. نمیدونم برنامه رو تکرار کنم یا نه. احساس می‌کنم درست اینه که خودداری کنم. از اونطرف نیاز به صمیمیت فیزیکی دارم.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1404 10:03
    نظرم تغییر کرد، میکارم.
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1404 17:00
    کاشت مو رو زنگ زدم کنسل کردم. مرد حقیقتا باید اولویت‌های مهم‌تری داشته باشه در زندگیش تا چهار تا تار مو روی سرش. باید مدون کنم نظرم رو در موردش.
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1404 17:30
    یکسری فایل ورد نوشته داشتم که ریختم روی هم. یکسریش پست‌های وبلاگم بود طی این چند سال اخیر. بخشیش یاوه‌ بود که پاک کردم. دلم می‌خواد اتفاقات رو با نخ به هم وصل کنم و یک کتابی چیزی تهش دربیاد، نمیدونم شدنیه یا نه. یک فایلی هم بود که خواب‌هام رو نوشته بودم. اکثرا کامل از ذهنم پاک شده بودن. نمیدونم نوشتن خواب‌ها لزومی...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1404 18:39
    برای هفته دیگه وقت کاشت مو گرفتم.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1404 17:42
    برنامه داشتم بشینم یک دل سیر گریه کنم، هنوز موقعیتش فراهم نشده.
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1404 12:29
    دیشب با گزینه اول لیستی که چیدم رفتم بیرون. طرف دوست پسر داشت. کاش چک کرده بودم باهاش قبلش. ولی اوکی بود رفتیم نشستیم یه کافه‌ای حرف زدیم.
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1404 14:06
    داشتم فکر می‌کردم برای جون بلیط کانادا بگیرم، کامنتای ملت رو خوندم زیر پستی تو ردیت در مورد بازار کار الان کانادا و رکود، که فکر کردم دست نگه دارم. دیروز به یک جمع‌بندی‌ای رسیدم، اینکه از تهران برم اگر بنا ایران موندنه. لاهیجان. خونه‌ی کلنگی حیاط‌دار بخرم شروع کنم بازسازیش کنم و ساکن شم. برای شغل هم همین کار رو ادامه...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 8 فروردین‌ماه سال 1404 23:49
    نمیتونم، ایران رو نمیتونم. امروز حبیبی رو دیدم. گفت دنبال کار پایه یک تو آلمان و کانادا می‌گرده. گفت 2 3 سال اونور زندگی کنی دیگه نمیتونی اینور زندگی کنی. راست میگه، مهاجرت جاده یک طرفه‌ست. می‌گفت مردم رو نمی‌تونم، راست میگه. من اینجا هیچ‌ گهی نیستم هیچ گهی هم نخواهم شد. شانسم برای گهی شدن اونور بیشتره. برمی‌گردم، دست...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1404 23:05
    یک هفته‌ست که ایرانم. خوابم به هم ریخته. روزا سعی میکنم نخوابم که شبا خوابم ببره، ولی باز دو سه ساعت بیشتر نمیتونم بخوابم. نمیدونم چقدرش به خاطر جت‌لگه چقدرش فکر. بلیطم فعلا طرف دیگه نداره. 16 هزار دلار با خودم پول آوردم. 8 تا هم زدم حساب خواهرم اینا فعلا دستشون باشه. با اینقدر پول هم که بیای باز این که با 35 سال سن...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 1 فروردین‌ماه سال 1404 02:59
    مردی که از چیزی بترسه مرد نیست.
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 30 اسفند‌ماه سال 1403 09:29
    بعد سه سال و سه ماه دارم برمی‌گردم. حس گالیور دارم. شاید دائمی باشه، شاید موقت. فعلا نمی‌دونم.
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1403 21:27
    خانم‌هایی که دوست دارند‌ من رو در ایران ملاقات کنن میتونن رزومه و انگیزه‌نامه‌شون رو بفرستن به آی‌دی تلگرامم از طریق بایوی کانال. ان الله مع الصابرین.
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1403 08:35
    حال آدم متغیره. مثلا داشتم فکر می‌کردم اگه تا 2 3 سال دیگه چیزی تغییر نکرد توی زندگیم. چون باز شدن درها به خواست و اراده‌ی شما نیست. گاهی اوقات درها برای بعضی نمیشن. اگه باز نشد، برم یک اقیانوس، یه شاتی برم بالا. بعد شروع کنم شنا کنم برم جلو. همینجور برم جلو. کمی بعد حالم تغییر کرد. دوباره مود اینکه بازم نشد ادامه...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1403 07:19
    هیچ‌چیز ایران پایدار (sustainable) نیست. جامعه، حکومت، اخلاق، محیط‌زیست، نهادها، شهرها و زیرساخت‌ها. همه رو به زوال و محکوم به فروپاشی و نابودی‌اند.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1403 22:36
    همش با خدا صحبت می‌کردم. که خدا، شدن این کار برای من حکم زندگی رو داره، نشدنش مرگ، خودت کمکم کن. گاهی هم فکر می‌کردم خدایا، هرچیزی که پیش میاری خیر باشه، شاید من ندونم خیر چیه. بعد بهش می‌گفتم ولی شدن این کار زندگی بهم میده، کمکم کن. فکر کردم اگه این کار بشه 2000 دلار میفرستم ایران برای کمک به خانواده‌ی نیازمندی کسی....
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1403 23:43
    خبر شنیدم. هر سه مرحله مصاحبه اوکی ولی هایرینگا فریز به خاطر وضعیت نامشخص آینده - تعرفه‌های آمریکا و فلان. بلیط گرفتم.
  • [ بدون عنوان ] جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1403 21:55
    من فقط یک چیزی رو به خودم قول میدم. اینکه به هر قیمتی زندگی کنم و تسلیم نشم، هرچقدر هم سیاهی عمق داشت باز به امید نور بمونم، وقتش که بشه خود خدا ما رو از اینجا می‌بره، ولی تا اون موقع شده هر روزم رو می‌جنگم، اونم فقط به خاطر قداست زندگی و وجود.
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1403 23:51
    مرحله سوم مصاحبه هم گذشت. دیگه از من کاری برنمیاد، من هر آنچه باید می‌کردم رو کردم. دیگه فقط دست خداست.
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1403 23:43
    من برای ایران دعا میکنم ولی به نظر میاد که بگایی‌ها در پیش است در سال 404. جمهوری اسلامی تسلیم نمیشه (چیزی نداره که بخواد سرش مذاکره کنه، باید تسلیم بشه که نمیشه)، اسراییل به تاسیسات اتمی حمله می‌کنه، ایران هر جوابی بده 10 برابر شدیدتر دوباره می‌خوره. سناریوی خوش‌بینانه در اون حالت اینه که یک شبه‌کودتایی اتفاق بیفته و...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1403 04:34
    فکر کنم شاید یه اتفاقاتی بیفته، امروز یه ایمیلی اومد که یه کم گریه‌م گرفت. دو سه روز دیگه معلوم میشه. مرسی که کامنت دادین. دوست دارم جواب بدم ولی جوابی ندارم.
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1403 05:02
    کار ایران دیگه با خداست. کار منم با خداست. اگه خدایی باشه اصلا. دوست دارم فکر کنم که هست. فعلا نمیتونم زیاد بنویسم. حوصله و تمرکز ندارم . هروقت بتونم میام مینویسم. دیشب لب آب بودم، هوا سرده، زیاد. کامنت بگذارید تا بدونم هستید، در پی جواب من نباشید، جوابی داشته باشم میدم. شما بگذارید ولی.
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1403 22:47
    نمیدونم بگم ازینکه این روزها چطور دارن می‌گذرن یا اگه بخوام بگم چقدر بگم. باید ببینم فایده‌ش برای خودم چیه. اگه سبکم میکنه میگم. فکر کنم بگم پس. فعلا این رو بگم که در پی گذار از هر مرحله انسان جدیدی زاده می‌شود.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1403 07:27
    خیلی متلاطم. اتفاقات پشت هم. توی ذهنم بین نور و تاریکی در رفت و آمد. تا چند هفته‌ی دیگه همه‌چیز معلوم میشه.
  • 453
  • صفحه 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 16