آه ای آلیوس ماکسیموس!چرا هر یادداشتی را عنوانی انتظار است؟

پروردگار لعنت کند این فیسبوک را و گودر را تا حدی.چه وضعشه.البته میدونی،یه خوبی بزرگ داره،اینه که دیگه کمتر کسی پیدا میشه وبلاگ بخونه.اینجوری خیلی حس جالبی بهت دست میده.این که هیچ کی این مزخرفی که می نویسی رو نمی خونه.صفحه وبلاگو از بالا تا پایین میای کامنتای همه پستا صفر.اینجام تقریبا همینه.خیلی عالیه.خوشحالم.زندگی بدون استرس یعنی همین.نمی دونم چه وضعش شده تو این فیس بوک.اورانگوتانم مینیمالیست می کنه.یه چیز مزخرف می نویسی خوشحالی.این گودرم همین طوره خداوکیلی.آخه آدم مگه چقدر میتونه چندش آور بنویسه.بذا یه چیزی بهت بگم.گاهی اوقات فکر می کنم آدما نسبت به قبل باحال تر شدن.همین دیگه.خداییش اینایی که آدم می بینه ملت مینویسن خیلی جالبه.ته ظریفیه.یعنی باحال تر نمیشه آدم باشه.حالا اینا رو ول کن.به من چه.من برا چی باید برا بقیه تعیین تکلیف کنم.البته نکردما.ولی خوب به من چه.اصلا کی گفته با یه مشت سبک مغز که تو این شبکه های اجتماعی می پلکن طرفیم.خیلیم عالی.من اعصابم خورده.ولی اعصابم راحته خداوکیلی.ببین قبلا وضعیت اینجوری نبود.آدما وبلاگ می نوشتن طرف اسم یارو رو هم نمی فهمید.الان خوب به من چه تو با کدوم خری می پلکی.قبلا آدما این قدر جالب نبودن.من مشکلی ندارم ولی کلا ها.کاریش نمیشه کرد بالاخره.آقا این مینیمالیسم چیه خوب.چیز گهیه.ولی از یه طرف بدم نیس.طولانی بنویس جونت درآد.بشین دو هزار صفحه بنویس فوقش آتیش می زنی بعدش.بعد وقتی مردی میگن این یارو آدم بزرگی بود.مثلا در مجموع 12000 صفحه کتاب نوشت ولی همرو سوزوند.چرا؟چون یارو خرش می رفت.طرف 10 سال جون کند کلی نوشت آخر همرو سوزوند.واس خاطر اینکه حال نکرد.ولی خوب یه مشکلی پیش میاد احیانا.بیا و ثابت کن.من الان برم بگم آقا من چهل هزار صفحه رمان عالی و اصلا کلی خنده دار نوشتم ولی همرو سوزوندم.از دست دادین خدا وکیلی.خوب نمیشه که.نه؟میشه؟چند تا کار میتونی بکنی.یکی اینکه همرو چاپ کنی بعد که همه خوندن همرو جمع کنی بسوزونی.بعدش معروف میشی.یا اینکه دویست هزار صفحه خاکستر ببری بکوبی رو میز ناشر.بگی لا مصب بیا اینا رو چاپ کن.اینا کتابای منم بعد از سوخته شدن.اینجوری یه جورایی یه تیر دو نشونه.یعنی هم یه حجم صحافی شده داری که میگی آقا این کتاب منه،هم اینکه هم زمان خاکسترشم به عنوان مدرک داری.یه کار دیگم اینه که همون آشغالایی که مینویسی رو چاپ کن.دیدی معروف شدی راستی راستی.دیدی اسمت جاودانه شد جدی جدی.به قول معروف شد شد نشد نشد.نشد اون موقع همرو بسوزون.دیگه فرقی نداره که.این مورد آخری یه فرق های ظزیفی با اولی داره که ببینم کی متوجه میشه.حالا از اینا که بگذریم کی گفته باس اسمتو همه بشنون.من گفتم؟عجبا.شما مگه نگفتین میخوایم کسی بشیم؟چیزی بشیم؟عجب وضعیت بغرنجی است.
مواظب باشید ای بنی آدم.
آه همسر عزیزتر از جانم.چه بگویم برایت از آنچه بر من رفته است؟و چه توانم گفت؟موضوع این نیست،مرا سوال پیچ نکن،موضوع این است که در تک تک لحظاتی که از تو به دور بوده ام،خدا را گواه می گیرم حتی در آن هنگام که آشفتگی روحم حتی فرصت درست و بهنگام نفس کشیدن را نیز به من نمی داد،به یاد تو بودم و هرگز...هرگز؟من در مقام توجیه بر نیامده ام.در مقام دفاع بر نیامده ام.باور کن پشیزی برایم ارزش ندارد.تنها می خواهمت بدانی.من به اختیار نرفتم،ولی باور کن خواست خودم بود که توانستم برگردم.در تمام مدت غیبتم به دنبال راهی برای بازگشت بودم.ولی افسوس که هر  راهی که می رفتم مرا به ناکجاآبادی دورتر از تو رهنمون می کرد.خلاصه اینکه اینجوری.

نظرات 3 + ارسال نظر
میلاد دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:40 http://philsoap.blogsky.com

میلاد تو فوق العاده هستی.
با احترام.
بدرود.
موفق و فرخنده باشی.
با من ازدواج کن.
الاغم.

صالح پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:56

این خوب بود. هرچند که نوشتن از روی مرض است. یعنی از روی مرضش خوب است. یعنی مرض نوشتن داشتن خوب است. چون مرض نوشتن درمانش نوشتن است و بقیه ایش هیچ. بی خواننده با خواننده... تو یادداشت خودت را مینویسی و درد خودت را درمان میکنی و توی این مسیر خواننده ات را هم پیدا میکنی. حالا میخواهد چیزی بشوی یا نه. آدم اول باید تکلیفش را با نوشتن روشن کند. یک چیز هایی هم رومن گاری در این باب میگفت که حالا یادم نیست. باشد برای بعد.

رها شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:23 http://gozar_az_mana.mihanblog.com/

میگن هنر عکاسی که اومد، هنر نقاشی رو متحول کرد
حالا قضیه وبلاگ نویسی و فیس بوک همینه
برای خیلی ها وبلاگ مثل تخت روانپزشک بود که بشینن یا بخوابن روش و هر چی میخوان بگن
حالا شیف شده تو فیسبوک و با فسیبوک درد دل میکنن
اما یک عده دیگه نه، خاک صحنه وبلاگ رو هنوز دوست دارن بخورن و قضیشون سواست.
سکوت بلاگستان، فعلا دلچسبه، حداقل برای من
در باب الطاف شما هم سپاسگزارم، درثانی نوشته هاتون خیلی هم خوب هستند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد