خواهش می‌کنم در کانالم عضو بشوید اگر تا حالا نشده‌اید، در آنجا بهترین ماهی‌های جزیره سرو می‌شود:

https://t.me/DomesticatedStrawberries


من به تناسخ اعتقاد ندارم. اما تناسخ به این شکله که هر زندگی نتیجه‌ی اعمال خوب یا بد زندگی قبلی رو می‌بینید - کارما. اگر تناسخ باور درستی باشه یک یک مایی که در ایران متولد شدیم ببینید چه گه سنگینی خوردیم در اون زندگی قبلیمون که در این زندگی از هشت جهت پاره شدیم با این طویله‌ای که توش افتادیم تا تقاص پس بدیم.

پست آخرم خود به خود پاک شد. هی دارم فکر میکنم نکنه دستم خورده پاک شده، ولی ولله بعید میدونم. سلطان تراویس می‌گفت بلاگ‌اسکای بعضی از پستاش رو پاک میکنه من فکر می‌کردم کس میگه، خودش پاک میکنه دنبال بازارگرمیه. ولی گویا یک داستان‌هایی هست.

این رو برای تست می‌گذارم. خامنه‌ای دیوث پست‌های من رو پاک نکن. ببینم پاک میشه یا نه.

باید بنویسم چی داره می‌گذره. فقط اینکه داشتم فکر میکردم برم تایلند خودمو بزنم به آب، ولی الان یکسری افق‌هایی داره گشوده میشه. هرچقدرم به کسکشی بیفتی زندگی رو با صبر و ایمان باید جلو برد، لقد خلقنا الانسان فی کبد. نباید جا زد

خوب به سلامتی انگار پایان مذاکرات و بمباران در راهه.

در باب آنتی‌ناتالیسم.

بدترین دلیل برای بچه آوردن اینه که بگیم بچه آوردیم تا زندگیمون تحمل‌پذیر بشود، این بچه که اومد زندگی ما معنا گرفت و از این رو به اون رو شد (ترفند تکامل). دلیل غیرخودخواهانه برای بچه آوردن اینه که بگیم کشور خوبی زندگی می‌کردیم و نه در دیستوپایی مثل ایران که همه میخوان ازش فرار کنن، خانواده‌ی نرمالی داشتیم و خودمون هم خانواده‌ی دونفره‌ی سالم و نرمالی هستیم، درگیر مشکلات اعصاب و روان نیستیم، ژنتیک خوب داریم، از لحاظ مالی هم در رفاه و در کار انسان‌های موفقی هستیم. 80 90 درصد زمین بازی انسان از پیش تعیین شده‌ست، 10 20 درصد نهایت جای بازی هست. شما اگر لوزرید دارید یک لوزر دیگه به دنیا اضافه می‌کنید، نکنید، خودتون بس نبودید مگه. 

+ اعتقاد شخصی: وجود موهبته، زندگی موهبته، روح ماناست، حیات جاودانه‌ست. این رنج پایان داره. زندگی رو باید به هر قیمت باید جلو برد. این ولی نقض نمیکنه این رو که از شرایط خودم درک داشته باشم و خودخواه نباشم.

اینایی که تا یک چیزی ترند میشه برمی‌دارن یک استفاده‌ی عمومی‌ای ازش می‌کنن یک لیگ دیگه‌ای کودنن. مثلا افرادی که الان عکس پروفایل تلگرامشون انیمه‌ست.

کسی رو میشناسید لاهیجان زندگی کنه؟ بیاد به من پیام بده.

امروز اینجوریم که نمیکارم، کاشت مو چه کسشریه دیگه بابا کار مهمتر نداری تو زندگیت.

اومد دو ساعت نشستیم حرف زدیم رفت. فکر کنم یه کم هم ناراحت شد، شاید انتظار برنامه داشت. زنانگی نداره، حسی بهش ندارم.

داشتم حس یوسف پیامبر پیدا می‌کردم که بعد یک ماه و اندی نشستم پورن دیدم و زدم کل حسم بگا رفت. راستش یک لحظه فکر کردم نه خیر، قرار نیست خبری بشه، من گره‌ی کورم، آدم جدیدی هم بعیده بیاد تو زندگیم، قبلیام که وضعیت اینه که دیدی. برای همین پورن‌هاب باز کردم. والا نمیدونم حقم دارم شاید. دو تا قرار رفتم خیر سرم، اولی که دوست‌پسر داشت، اونجور. دومی هم خواهر علیرضا بود، ونکوور دیده بودمش و کراش زده بودم. حالا جفتمون تهرانیم. این حواسم بود که کیس جای کسکلک نیست، بری جلو باید جدی تا تهش بری جلو. رفتیم بیرون، دیدم نه، نمیشه که بشه. فاز رو بردم روی درد و دل و حرف و قربانت و در تماس باشیم و این داستانا.

بینیم که مدام از یک سوراخ خون میاد رو دکتر دیروز سی‌تی داد، امروز دید گفت سی‌تی اوکیه. یسری پماد و اسپری داد گفت خوب نشد هفته بعد بیا بفرستمت MRI. فکر کنم از این جهت که شاید یک چیزی توی سرم اون بالاها هست. فکر کنم جدی‌تر از چیزیه که فکر می‌کردم و یک احتمالی هست که سال دیگه این موقع بگا رفته و مرده باشم. مهمم نیست، به یورش. فقط سریع‌تر تکلیفم معلوم شه اگه قراره چند ماه دیگه بیفتم بمیرم بیخود پانشم وقت و هزینه تلف کنم مو بکارم.