Wounded Angel

طولانی ترین رمان جهان را که با بیش از یک میلیون و دویست هزار کلمه نوشته شده است بالاخره در یکی از دوره های زندگی تان بخوانید چون در ضمن، یکی از بهترین رمان های جهان است. خواندنش زیاد آسان نیست چون با دقتی بی نظیر«در جستجوی زمان از دست رفته» است.



فیلسوف انگلیسی «آلن دوباتن» به طرز ساده و کمابیش شگفت انگیزی رمان 7 جلدی پروست را جستجوی طولانی یک انسان برای یافتن معنای زندگی، تعبیر کرده است. به نظر وی، قهرمان داستان، ضمن بررسی سه دلیل خوشبختی، در پایان به این حقیقت دست می یابد که کنجکاوی اش را خاتمه دهد و فقط از زندگی به همان شکلی که هست شکرگزار باشد.

از دید آلن دوباتن، قصه پروست در حقیقت نقشه راه برای کشف سه وسیله ای است که احتمالا به زندگی معنا می دهند.

1 –  پروست که خودش در یک خانواه متمول بزرگ شده بود فکر می کرد که زندگی اش کامل خواهد شد اگر به موفقیت اجتماعی دست یابد و بتواند وارد دنیای اشراف و بزرگان شود. شاید برای ما در قرن 21، موفقیتی که عنوان می کند ناآشنا باشد ولی این روزها در حد رسیدن به همان شهرت و موقعیتی است که ستارگان دنیای سرگرمی ها کسب می کنند.

قهرمان اصلی قصه، سال های زیادی را صرف این کرد که چگونه به جمع مردم فاخر جامعه پاریس بپیوندد و البته به خاطر شخصیت جذاب و دوست داشتنی اش بالاخره به جمع خواصِ پاریس نظیر دوک و دوشس Guermantes پذیرفته شد. اما در عمل فهمید که او نه تنها معنای زندگی و خوشبختی را در همنشینی با جماعت مطرح و فاخر شهر نیافت بلکه وقت گذراندن با اشراف شهر را بی ثمر و بیهوده یافت.

برای یک مرد جوان شاید طبیعی بود که در جستجو و همجواری با انسان های گرانقدر باشد ولی درس زندگی به او آموخت که شرف و مرام انسانی در یک گروه خاص جمع نشده است و در حقیقت خصلت های نجیب در تمام اقشار جامعه یافت می شود.

2 – عشق دومین منبع و مفهوم زندگی بود که قهرمان داستان با دقتی خارق العاده عزم کرده بود کشف کند. در جلد دوم رمان، قهرمان قصه به همراه مادربزرگش به باربادوس می رود و در آنجاست که با Albertine روبرو می شود. دختری جذاب با موهای کوتاه که در طی 300 صفحه بعدی رمان، عشق را معنای زندگی معرفی می کند.

از نگاه مارسل پروست معجزهِ عشق در این نهفته است که انسان می تواند دیگر تنها نباشد و فردی را بیابد که وی را کاملاً درک کند. اما این بنیان اصلی برای دستیابی به معنای زندگی نیز در پایان این بخش، مثل اشتیاق همراهی با اشراف، عملی بیهوده جلوه می کند . قهرمان قصه پی می برد که ما انسانها، موجودات خاص، و عجیب و غیرقابل درک هستیم و برای همین نمی توانیم فردی را بیابیم که ما را همانطور که هستیم بپذیرد. بنابر این، تنهایی یک خصلت طبیعی و ذاتی است و از آن گریزی نیست.

3 – جستجو برای یافتن معنای زندگی با مطرح شدن «هنر» در این داستان لطیف و بسیار شخصی، به پایان می رسد. پروست برای نشان دادن اهمیت هنر به پدیده ای « عادت» اشاره می کند که درست رودرروی هنر قرار گرفته است. به اعتقاد وی، تکرار و آشنایی با تجربیات و اتفاقات مختلف باعث می شود تا کرخت شویم و این، زندگی را یی رمق می سازد. ولی کودکان همواره ذوق زده هستند چون هنوز ماجرهای زندگی برای شان تازگی دارد و به آن عادت نکرده اند.

شگردی که پروست معرفی می کند در حقیقت همه رمز و رازِ رمان بسیار طولانی اش را در بر می گیرد. به این تعبیر که ما مدام باید حوادث و لحظات زندگی و «در جستجوی زمان از دست رفته» را در ذهن خودمان مرور کنیم. مثال معروفِ قصه، نوشیدن و خوردن چای و کلوچه ساده ای است که به یکباره قهرمان رمان را پرت می کند به دوران کودکی و همه خاطرات زیبای که در حین خوردن چای و کلوچه ایجاد شده بود.

به نظر پروست، هنرمندان تنها گروهی از جمعیت انسانی هستند که می توانند شکرگزاری و فرخنده بودن زندگی را بازسازی و خلق کنند. پروست توقع ندارد که همه ما هنرمند باشیم ولی می توانیم یاد بگیریم که نسبت به همه اشیاء و مکان ها و افرادِ پیرامون مان حساس باشیم و با دقت و حوصله به انها بنگریم. مجذوب شان شویم و به کمک آنها به دوران بسیار پاک و همواره ذوق زدهِ کودکی نقب بزنیم. تا هر چیزِ بسیار ساده و کوچک برای مان لذتبخش و دلپذیر باشد. تا قدر زندگی را بدانیم.

خواندن کتابی با یک میلیون دویست هزار کلمه، که هر کدام شان با دقتی افسونگر در باره جزئیات ساده زندگی نوشته شده است سخت است. ولی حتما موقعی در دوره تحول زندگی تان می رسد که می خواهید دست از شتاب بردارید و زندگی را و هر لحظه اش را با تمام وجود بچشید. آن موقع خواندن قصه مارسل پروست راحت تر خواهد بود و زیباتر.

منبع: مارسل پروست و جستجو برای معنای زندگی