دو دانه از این قوچ عجیب

Let's do something funny

something very funny

...

and sunny


مشغول نوشتن کتاب جدیدی هستم تحت عنوان "چگونه این شعر (آن شعر) مرزها را شکافت" که به زودی نوشتن کتاب تموم میشه.بعد از موفقیت کتاب اولم (رودولف استراچکف) این کتاب هم میتونه چیز بدی از آب در نیاد.

برگشتن از سفر همیشه چیز مزخرفی بوده است مخصوصا اگه آدم از شمال برگرده که خرده خرده از جنگل و رودخانه و مه آدم با بیابون و کوه های خشک و لخت و بچه هایی که کنار جاده بطری دستشونه مواجه میشه.یه راه برای اینکه این حس بد برگشتن توی آدم ایجاد نشه میتونه این باشه که آدم سعی کنه تا جایی که میشه بد بگذرونه تا توی راه برگشت احساس خوشحالی کنه.اصلا خیلی مسخره ست که یدفعه همه چیز از اون بالا به سمت تهران خشک میشه.

Green Sleeves

جا داره انزجار خودم رو از انگلیسیا اعلام کنم.به نظرم چند وقته به این نتیجه رسیدن توی ده بیست سال گذشته کم بهشون محبت شده و کم تونستون خودشون رو عرضه کنن.اون از اون عروسیه سلطنتی مضحکشون.آخه من نمی فهمم دو نفر می خواستن همدیگرو بگیرن حالا هرکی بودن این قدر تو بوق و کرنا(؟) کردن نداره.اینقدر تبلیغ مبلیغ کردن و از صبح تا شب اون دو تارو تو تلویزیون نشون دادن که کم کم احساس کردم قضیه برام مهم شده و رفته رفته انگار انتظار روز وصال این دو تارو می کشیدم.به این می گن سیاست کثیف انگلیسی و لابی گری.جوری که از صبح مثل پاندا نشستم جلو تلویزیون که ماچ و بوسه ی این دو تا رو ببینم.البته من برای کلیسای وست مینیستر ابی احترام خاصی قائلم چون یه جای تاریخیه و من برای جاهای تاریخی احترام قائلم.

اما خودشیفتگی بیش از حد این جماعت قابل بخشایش نیست.علاقه ی عجیبیم دارن که این پرچم بریتانیا رو از دسته فرو کنن تو حلق بیننده.امپراتوری بریتانیا.عجبا.نمی فهمم خیلی افتخار داره اینکه کلی بومیای یه منطقه ی دورافتاده رو(استرالیا) پاک کنی تا جا وا شه جنایتکارا و اراذل اوباشتو تبعید کنی.یا خیلی هیجان انگیزه اینکه در عرض 70 80 سال کل بومیای تاسمانی رو منقرض کنی.اونم چجوری؟اون جنایتکارارو برا تفریح بفرستی تاسمانی با اسلحه بومی شکار کنن.آخه اصلا شما رو چه به رفتن این همه راه.تا اون ور اقیانوس هند رفتن مملکت استثمار کنن.این همه جای نزدیک تر بود مثلا ایران.اون الیزابت دوم با اون قیافه ی عبوس و حق به جانبش باید خجالت بکشه.من برای خانواده ی سلطنتی بریتانیا احترام قائلم و به خودشون هم اینو گفتم چون بالاخره بیش از 1000 ساله مثل بختک افتادن رو مملکت و این کار هر کسی نیست.همین ایران خودمون بعد 2500 سال شاهنشاهی یه خانواده سلطنتی درست حسابی که آدم بتونه روش حساب کنه نداشت.همشون 100 نهایتا 300 400 سال اومدن گندشونو که زدن رفتن.نشد که این.مثلا آدم به کی بگه خانواده سلطنتی به این قاجاریا بگه.اون رئیسشون که اصلا شرط ابتدایی برای تشکیل خانواده رو نداشته آدم چی بگه.باز نسب های دورشون یه چیزی.من به نوبه ی خودم با چند ارتباط خیلی مختصر می رسم به جهانگیر میزرا پسر عباس میرزا پسر فتحعلی شاه.هرچند نمیخواستم اینو بگم و نسب خودم رو به رخ بکشم ولی گفتم بگم که نگین این حالیش نیست.نه خیر من برای خودم یه پا خانواده سلطنتی ام و از اون الدنگ های انگلیسی چیزی کم ندارم.

ولی بذارین خیلی از بحث دور نیفتم.شما همین افتتاحیه ی رقت بارشون برای المپیک رو ببینین.جدا از بخش اولش که چند تا غاز ول کرده بودن وسط زمین و به نظرم خیلی جالب بود بقیه ش مزخرف بود.من به عنوان یه کمیک بوک خوان و طرفدار فانتزی اهمیت هری پاترو زیر سوال نمی برم ولی کم مونده بود یه سری جن خانگی ول کنن روی سکوها مردمو انگشت کنن.و آیا اثر جاودانه ی تالکین یعنی سه گانه ی ارباب حلقه ها اینقدر توی فرهنگ بریتانیا کمرنگه که نباید هیچ جایی در مراسم افتتاحیه داشته باشه.حداقلش این بود که یه جایی داشته باشه.و دوباره عرض کنم که من خودم از طرفداران پر و پاقرص مری پاپینز هستم ولی این که چهار تا مری پاپینز ول کنی وسط زمین تا لرد ولدمور رو فراری بدن بیشتر میتونه مایه ی یه تئاتر محلی برای کودکان بی خانمان باشه تا افتتاحیه ی المپیک.رقت بار ترین بخش مراسم اون دختر پسرا بودن که با آی پد و زهرمار وسط زمین جفتک مینداختن و بعضا جفت گیری می کردند.یه لحظه جلوی تلویزیون احساس کردم دارم تریلر های اسکول موزیکال یا آمریکن پای می بینم تا چیز دیگه.

در مورد رژه ی تیمها نکته ی چندان قابل ذکری نیست فقط مایلم زمان دقیق مسابقات بعضی ورزشکاران رو که موقع رژه توجهم رو جلب کردند بدونم من جمله پرچم دار لبنان و تعدادی از ورزشکاران اکراین.(ایضا بانوان دانمارکی و هلندی...همیشه بالای استاندارد بوده اند.)

البته هیچ کدوم از این مواردی که گفتم چندان دور از انتظار نبودند چون با منصوب کردن کارگردان فیلم مبتذل و بی ارزش میلیونر زاغه نشین به عنوان کارگردان هنری مراسم انتظار دیگه ای هم نمیشد داشت.و جالب اینه که مطمئنم الان انگلیسیا خیلی خوشحال و راضی از برگزار کردن مراسم به خودشون و پرچم بریتانیا می بالند.من واقعا از اعتماد به نفس اینا حیرت می کنم.و واقعا ایرلندی ها رو درک میکنم و باهاشون همدردی می کنم که قرن ها چی از دست اینا کشیدن تا بالاخره کلک اینارو از کشورشون کندن.تازه مگه از ایرلند می رفتن اینا اگه جانفشانی جوانان انقلابی ایرلند نبود حالا پرچم زیبای سه رنگ جمهوری ایرلند وجود خارجی نداشت.

البته با تمام این اوصاف نمیشه نبوغ انگلیسیارو نادیده گرفت.همین ادبیات فانتزی هر چی داره از بریتانیا داره.فقط یک لحظه ادبیات فانتزی رو بدون ارباب حلقه ها و نارنیا تصور کنید.چیزی نمیمونه.