خسرو

یه مدتی که باشگاه می‌رفتم یه فرهیخته‌ای بود به نام خسرو، همچی رد میزد. دمپایی لاانگشتی می‌پوشید چق چق ازینور باشگاه به اونور باشگاه، می‌رفت بالا سر ملت که داشتن تمرین می‌کردن بدون مقدمه شروع می‌کرد افاضات سنگین و عمیق. یبار صاف اومد بالا سر من که داشتم هالتر می‌زدم گفت من یه شوگرمامی پیدا کردم آمریکاست 10 سال از خودم بزرگتره قراره منو ببره اونجا. بعد چق چق کنان دور شد رفت بالا سر یکی دیگه.

یکبار به پوریا حرف سنگینی زده بود. گفته بود سکس رو از کازین‌ها و دخترهای فامیل شروع کنید تا موتورتون روشن شه. من خودم همه کازین‌هام رو کردم. بعد چق چق دور شده بود.


بدرود. اگر در بدو ورود منجمد نشدم در خدمت شما خواهم بود.

 خوابم میاد، چجوری زنده‌این شما بعد این همه سال؟ چراغارو خاموش کنید بگیریم بخوابیم بابا، خبری نیست.

خدایا من به خودم و متعاقبا به تو ظلم کردم، من رو ببخش.

یک هفته دیگه باید برم، فاک

سه هفته دیگه باید برم.

از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر رو خوندم در دو روز. وقتی دکتر میگه بدون شیمی درمانی 6 ماه با درمان نهایت 2 3 سال واقعا چرا باید راه دوم رو انتخاب کرد؟ اون 2 3 سال اسمش زندگی نیست زجره.