کلا اتفاق زیاد میفته تو زندگیم. همه رو بخوام بنویسم یا روزمرگی‌هام رو تعریف کنم وقت و حوصله زیاد میبره. آوردی هم برام نداره راستش چندان، مخصوصا اگه کثیف نویسی باشه.چیزی هم بنویسم دلم میخواد خوب و منسجم بنویسم که تراپیه و مرتب کردن افکار. گزیده گزیده یه چیزایی برنامه دارم تو کانالم بنویسم. نهایتا شاید همش جمع شد و یه چیزی ازشون دراومد، دلم میخواد یه روزی کتاب بنویسم. وبلاگ رو گه گدار یک چیزهایی که توی کانال جاش نبود مینویسم. کرکره‌ی توییتر رو که کلا دادم پایین. وقتی یک مدت زیاد فاصله میگیری میفهمی عجب فاضلابیه. یک دستاورد خیلی خوب ولی برام داشت حضور در فضای توییتر در این حدود دو سال (که احساس میکنم انقدر متراکم از رخداد بود که حسش چقدر بیشتر از دو ساله، خودم هم آدم دیگه‌ای شدم)، اینکه به آدمهای غریبه اعتماد نکنم و فاصله‌م رو تا شناختن درست فرد حفظ کنم. همین غریبه‌ی رندومی که من می‌دیدم و باهاش گرم میگرفتم ممکنه یکی از همین ترول‌های توییتر باشه. عمق شخصیت آدمها رو اتفاقا اونجا میشه فهمید از روی همین توییت‌ها و ریپلای‌ها و لایک‌ها و فالویینگ‌ها. وگرنه ظاهر همه‌ی آدمها که شبیه همه. من ترجیح میدم از این فاضلاب متلاطم فکری سوشیال مدیا دوری گزینم  و دامانم رو آلوده نکنم، هرکی هرجوری میخواد فکر کنه ما رو که با بقیه تو یه قبر نمیگذارن. مسئول ارشاد کسی هم نیستیم، پولی هم از کسی نمیگیریم شغلمون باشه توییت کنیم با بقیه دعوا مجادله کنیم. والا. حالا همین گفتم در دنیای حقیقی هم نمود داره، در روابط با آدمها سختگیرتر و محافظه‌کارتر شدم. تنهایی قدر داره، باید ببینی اون کسی که باهاش هم صحبت و معاشری پایین نیارتت. گفتم کلا از مرحله‌ی اینکه با کسی بخوام بحث کنم هم گذشتم. بحثی نداریم ما.

ونکوور در مجموع مثبت بود. من و خواهرم شخصیت‌های متفاوتی داریم و آبمون با هم توی یک جوب نمیره. زبان مشترک اصلا نداریم، کوچکترین دیالوگی پتانسیل این رو داره به تنش تبدیل بشه. مضاف بر اینکه حقیقتا احساس میکنم خوب من رو نمیخواد. این خیلی تخمیه، اینکه احساس کنی (حالا به درست یا غلط) افراد نزدیک بهت خوب تو رو نمیخوان. اگه دوست باشن خوب راحت دوستی رو میتونی قطع کنی و طرف رو کاملا از زندگیت حذف کنی. فامیل رو هم تا حدی میتونی. ولی خواهر برادر رو نمیشه به راحتی. اساسا هرچقدر دور هم باشین درست نیست قطع ارتباط، پیوند نزدیک خانوادگی حرمت داره. به حرمت اون پیوند باید رابطه رو ولو به شکل حداقلی و دیپلماتیک تا آخر حفظ کرد و اگر طرف به تو نیازی داشت برای کمک باشی. گزینه‌ای که من انتخاب کردم.

اون تابستون قبل اومدن کانادا که خیلی بگایی بودم و از خواب و خوراک افتاده بودم بهم یه طومار برام نوشت توی تلگرام که برا چی نمیری؟ تو که اینجا هیچی نداری. اینهمه آدم تنها مهاجرت میکنن. به اون هیچ ربطی نداشت. من ازش نظر نپرسیده بودم. دراما تو خانواده‌ی ما زیاد بوده و من نمیخوام بشکافم. نهایتا ولی همون نتایج، اینکه من میبخشم ولی فراموش نمیکنم. اگر کسی حقی از من ضایع کرد یا حرف نامربوط به من زد من چیزی نمیگم و میگذرم، تو ولی برای خودت داری گناه مینویسی و حواست نیست.

خلاصه ونکوور، کلا که خوب بود. آب و هوای بهتر از کلگری و شهر پویاتر. اینور اونور رفتیم و معاشرت هم کردیم با آدمها. ونکوور کیس معاشرت بیشتره، اینجا توی کلگری خیلی معاشرتها از روی اجباره چون کسی دیگه ای نیست. ولی اونجا کمتر اینجوریه چون بالاخره یکی دو تا دوست قدیمی که از ایران باهاشون بودی پیدا میکنی.

دیگه عرض شود بلاگ‌اسکای مجدد وبلاگ تراویس یگانه خورشید وبلاگ فارسی رو بست. کسکشا آزادی بیان رو رعایت کنید چه گیریه دادین به تراویس. سلطان، نظر من اینه بشاش تو بلاگ اسکای و برو وردپرس.

پیوست: دیروز 5 فرد نقابدار به ویلای وحید خزایی حمله کردن و لئو رو دزدیدن بردن. امیدواریم زودتر برش گردونن تا کار به شکایت نرسه.

دیگه عرضی نیست. آها فقط این رو هم بگم یکی از اهداف سال جدیدم اینه کمتر با آدمها رودربایستی داشته باشم. احساس میکنم خیلی با رودربایستی رفتار میکردم با آدمها همیشه.

نظرات 2 + ارسال نظر
تراویس بیکل شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1403 ساعت 21:23 https://travisbickle4.blogsky.com/

سلطان و ستون همه وبلاگ نویس ها سلام
من وبلاگ جدید ساختم و همچنان مینویسم.
مرسی که به فکرم هستی.خیلی مخلصم.
کار خوبی میکنی با آدمها فاصله ات رو حفظ میکنی.
ستون میگم موندم غصه کی رو بخورم،شاهزاده سرین یه طرف،تتلو یه ور،وحید خزایی هم اونجور.همه مردهای سیگما دارن به گا میرن

ستون پس همین فرمون رو برو کلا، هر موقع بلاک شدی یدونه عدد بنداز رو همین آدرس تا روی این بلاگ اسکای کسکش هم کم بشه.
من سرین اومد ایران طرفدارش شدم جدی دمش گرم

آویشن سه‌شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1403 ساعت 15:29 http://Dittany.blogsky.com

کلا نه فقط توئیتر اکثر شبکه های اجتماعی همینه ، اینستاگرام جوش از اون بدتر. کلا آدم واسه فعالیت تو هر برنامه ای باید اعصاب فولادین داشته باشه چون همه نشستن پای گوشیاشون تو یه چیزی بنویسی بیان هزارتا حرف بزنن.
در مورد رابطه با خواهرت راست میگی، ارتباط با فامیل یا دوست و میشه قطع کرد ولی خانواده درجه یک هر چقدر هم سخت باشه آدم نمیتونه اون بند و جدا کنه و حتی از راه دور هم شده یه ارتباطی داره . ولی واقعا هم حرفی که افراد درجه اول به آدم میزنن انگاری آدم و بیشتر میرنجونه نسبت به غریبه ها.
بلاگ اسکای از روزی یادمه همش گیر بوده ، ولی خب واسه مخاطب داخلی که دنبال صفحه آسونتر هست کار راه اندازه وگرنه اگه خارج بود که قطعا وردپرس گزینه بهتری بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد