پدربزرگ مادربزرگ مادریم تویسرکان به دنیا آمده بودن و ما بچه بودیم خیلی میرفتیم و خیلی خاطرات خوبی دارم. باغ‌ها و مزارع زیاد نزدیک به بافت شهر و بعضا داخل بافت و خونه‌های کاهگل و آجر و چوب و کلی خاطرات از آدمها. یک مسجد قدیمی‌ای بود که دیدم ثبت میراث فرهنگی هم شده در "پایین محله" که فکر کنم ختم  پدربزرگ مادربزرگم رو که برای خاکسپاری بردیم تویسرکان در اون مسجد بود. انگار زمان هم متوقف شده در 40 50  سال پیش وقتی به بعضی از این مکان ها میری. بگم یک جایی که الان خیلی دلم می‌خواست می‌بودم و خیلی دلم تنگ شده این بود که الان توی اون مسجد بودم و میرفتم توی حیاطش وضو میگرفتم و در حالی که باد خنک دستام رو خشک میکنه میومدم اونجا یک گوشه برا خودم نماز میخوندم و گریه میکردم (علی‌رغم اینکه من به اسلام شکاکم).

نظرات 1 + ارسال نظر
تراویس بیکل سه‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1403 ساعت 00:00 https://travisbickle4.blogsky.com/

سلطان معرفت و نور ایمان توی دلت هست

کوچیکتم سلطان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد