Dunkirk

دانکرک فیلم جدید نولان، از لحاظ فیلمنامه و شخصیت پردازی فیلمی فقیر  است و منتقدین و ملتی که از فیلم تعریف می کنند، پاچه مالانی هستند که صرفا مجذوب جلوه های ویژه و موسیقی هانس زیمر برای فیلم شده اند و نولان عن هم بسازد آن را حلوا حلوا می کنند.


Nature

بالاخره فهمیدم چه طور بر ضد راه و روش پدرم طغیان کنم! طبیعت آنارشی من روشن بود. مثل تری بر لبه ی مرگ زندگی خواهم کرد، گور پدر دنیا. تمدن؟ جامعه؟ به جهنم. به پیشرفت پشت می کنم و برخلاف پدرم ، توجهم را معطوف به درون می کنم نه بیرون.

می خواهم به قعر خودم برسم. به قعر افکار. از زمان فرا بگذرم. مثل بقیه، من در زمان اشباع شده ام، درش شنا می کنم، درش غرق می شوم. خنثی کردن این حقه ی ذهنی همه جانبه آس در آستینم خواهد بود.


جزء از کل- استیو تولتز

این دورنمای خطرناک که میگن شما بخون جمهوری اسلامی

متن نامه سه امضایی ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ به شاه

پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی

فزایندگی تنگناها و نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که امضاء کنندگان زیر بنابر وظیفه ملی و دینی در برابر خدا و خلق خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از «منویات ملوکانه» داشته باشد نمی‌شناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمانها انجام می‌شود و انتخاب نمایندگان ملت و انشاء قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیتها را منحصر و متوجه به خود فرموده‌اند این مشروحه را علی‌رغم خطرات سنگین تقدیم حضور می‌نماییم.

... بنابراین تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواری‌هایی که آینده ایران را تهدید می‌کند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیاء حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند.

بیست و دوم خرداد ۱۳۵۶

دکتر کریم سنجابی / دکتر شاپور بختیار/ داریوش فروهر

تراژدی

تو کشف و شهود حال زنی رو دریافتم که سی و اندی ساله ست با دو تا بچه و در ازدواجش احساس تنهایی میکنه، با شوهر و بچه هاش سفر یک هفته ای رفته استانبول و شبها در هتل با چشمانی غمبار به پدر مادرش فکر میکنه و اینکه چی شد اینجوری شد.