ادای دینی به کلایدرمن

تو مطب دکتر همیوپاتی نشستم که یه خانم مسن محترم ازم می پرسه شما اولین بارتونه؟
منم گفتم آره.بعد توضیح دادم که فک و فامیلمون چند نفر اومدن همیوپاتی اما خوب برای بعضیاشون که فایده نداشته و بعضیاشون هم صرفا فکر می کنن براشون فایده داشته.بعد گفتم که فکر کنم بیشتر برای نارسایی های روانی مفیده تا جسمی.بعدش گفتم که من خودم بیشتر مشکل روانی دارم.خانومه بنده خدا ترسید یا هرچی دیگه بحث رو ادامه نداد.تازه می خواستم ازش بپرسم خودش مشکل روانی داره یا جسمی که نشد دیگه.

یه پیرمرده بود که موقع حساب کردن ده بار پرسید چقدر میشه و منشیه گفت 23 تومن.بعد پیرمرده دوباره یه لبخنده ملیحی می زد و می گفت چند؟منشیه به طرز بی ادبانه ای هجی کرد 23 تومن که پیرمرده گمونم بهش برخورد و سری تکون داد.بعد یه کم تو جیبش گشت و یه 5 تومنی آورد بیرون.بعد دوباره گذاشت تو جیبش و یه خورده معطل کرد.آخر سر یه تراول 50 تومنی داد به یارو منشیه و قضیه ختم به خیر شد.منشیه یک خانوم جوان زیبارویی بود که تا دیدیمش فهمیدم دکتره شارلاتانه.اینو گذاشته بود تا آدما تو رویدربایستی گیر کنن مجبور شن وقت بعدی بگیرن.

بعد نوبت اون خانوم مسنه شد که اولش با من صحبت کرده بود.در حالی که داشت می رفت تو به من گفت پسر جون شما مویز بخور.منم گفتم چشم.می خورم.این یکیم مشکل روانی داشت گویا.
نشسته بودم داشتم در و دیوارو نیگا می کردم که یه آقای سیبیلویی اومد کنارم تلپی نشست.بعد گفت اینجا چقدر سرده عجبا.من گفتم آره.گفت من بیرون که بودم اصلا سردم نبود ولی الان که اومدم تو مدام داره از دماغم آب میاد بیرون.گفتم چه جالب.بعد از بک خانوم دیگه پرسید خانوم شما سردتون نیست؟خانومه گفت اون جا که نشستین باد میخوره تو سرتون یه جا دیگه بشینین.
وقتی رفتم تو یه یارو خل و چلی نشسته بود داشت چند تا چیزو با هم قاطی میکرد و تکون می داد.منو نیگا کرد گفت چرا مشکوک نیگا می کنی؟گفتم من مشکوک نیگا نکردم.گفت یعنی من فکر کردم داری مشکوک نیگام می کنی؟یه خورده ترسیدم و جوابی ندادم یه لبخند عصبی زدم فقط.
بهش گفتم که موهام داره می ریزه و اینا ولی بیشتر مشکلات روانی دارم.

گفت فرویدو می شناسی؟گفتم آره.نیچه رو هم می شناسم.بعد هر هر کر کری کرد و گفت "نیچه یه بچه بوده که صورت بچه گانه شو پشت یه سیبیل پنهان کرده."خیر سرش می خواست جمله قصار بگه.می خواستم بهش بگم اگه فیس بوک داری برو اینو بذار تو فیس بوکت.ملت خوششون میاد.به جاش یه لبخند زهرماری دیگه زدم.بعد گفت فروید یه شاگرد داشته اسمش آدلر نمی دونم چی چی بوده که فلان.بعد گفت من به خدا و اسلام و اینا اعتقاد ندارم من به نظریه گزینش تکاملی داروین اعتقاد دارم.
داشتم راه های خروج رو بررسی می کردم که چند تا زهرمارو با هم قاطی کرد یه شیشه داد دستم گفت اینا رو بخور.
ولی انصافا چند تا نکته ی به دردبخور گفت که می تونه مسیر زندگی آدمو عوض کنه همون طور که داره مسیر زندگی منو عوض می کنه.تا چند ماه دیگه احتمالا کاملا مسیر زندگیم عوض میشه.ولی کور خوندین.عمرن این نکته هارو مفت و مجانی بهتون نمی گم.خودتون برین پول بدین بهتون بگه.

نظرات 4 + ارسال نظر
site01 پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:31 http://www.site01.mee.ir

5410654189415بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.site01.mee.ir

میلاد پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 20:06 http://philsoap.blogsky.com

هوی گوساله با این کامنتت.

زیژخک دیوانه شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 http://zijkhak.blogfa.com

دهنت سرویس ... بسی خندیدم. و این جمل که احتمالن تا چند وقت دیگه مسیر زندگیم به کلی عوض می شه از یه آدمی مثله تو فقط برمی‌اد...
این روزهایت سرشار از جمله های قصار زندگی عوض کن و کچلی‌ات منقطع!

سین جیم چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 http://hashooor.blogfa.com

اقلکم آدرس میذاشتین مام عوض شیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد