امروز قبل ظهر با مترو داشتم می رفتم دانشگاه سابق،گفت مترو ولیعصر توقف نداریم.گفتم بهتر.رسید مترو فردوسی،دیدم جل الخالق،یه جماعت عظیمی جمع شده بودند توی ایستگاه که مثل سیل جاری شدند تو قطار،مقدار قابل توجهی دختر جوان مشکی پوش و پسرای شونزده هفده ساله مو آب و جارو کرده.دوزاریم افتاد آها تشریف می برند بدرقه مرتضی پاشایی.ایستگاه دروازه دولت تقریبا کل جمعیت از قطار پیاده شد که از هم می پرسیدند بهشت زهرا کدوم وریه.(این برادر محمد حسینی که شومن هست هم با کت شلوار مشکی وایساده بود بغل من).من هنگ بودم که فاز ملت چیه کلا.از چند روز پیش هم که تلویزیون نشون میده تو شهرای مختلف مردم جمع می شند من هنگم که فاز چیه.
خوب آره دیگه،همه جای
دنیا یک سری مراسم هست که مردم دور هم جمع می شن.کارناوال سالسا برزیل،گاوبازی
پامپلونا،فستیوال آبجو خوری،کمیک کن ها،هالووین و ... الی آخر.محرم توی ایران حتی.
توی این تهران که از سر صبح تا بوق سگ هر کی دنبال بدبختی خودش از این ور به اون
میدوه،مضافا کم پیش می آید بهانه ای برای اجتماع،ما هم که اسلام دست و پامونو
بسته،بعضی فرصت ها غنیمته.برای شوآف،برای ژست،برای دور هم بودن.شماره رد و بدل
کردن و قص علی هذا.اصلا قبول کنید ژست عزادار گرفتن به آدم حس خوبی می ده.
میتونم تصور کنم که پسرا صرفا برا مراسم این بنده خدا رفتن آرایشگاه،یا دخترا شبش قبل خواب فکر کردن فردا لاک چه رنگی بزنم،سلبریتی ها پیش خودشون فکر کردن چی بپوشم فردا بیشتر جلوه کنم.(قبول دارم تو موقعیتش باشی سخته فکر نکنی.)
این میشه که آدم ناخودآگاه به این فکر میفته که از این چه میدونم یک میلیونی که رفتن مراسم،دست کم نود درصدشون مغزشون اندازه نخوده و با موتیو های مذکور اومدن،چون اصولا این حجم مشایعت شایسته انسانهای بزرگ و تاریخ سازه،نه یک خواننده پاپ آهنگ های دوزاری،ولو مرگ نابهنگام و دلخراشی داشته باشد.
پ.ن:حالا فرضا نجف دریابندری که الان سکته مغزی کرده از دنیا برود،این ملت ت خمشان نیست،چون اصلا نمی دونند این پیرمرد کیه،چون اصولا کتاب خوندن کیلویی چند.بله،ملتی هستیم که کل یوم سوراخ دعا را گم کرده ایم.
دیروز تو بلاگم یه چی مختصر گفتم پاکش کردم.. شاید اینترنت و موبایل مسبب یه همچین گردهمائیها باشه! و این ممکنه برای حاکمیت یه زنگ خطر باشه و در آینده محدودیتایی ایجاد کنه.. کار ندارم آدم خوبی بود یا بد.. این همه آدم وقت و انرژی صرف شده و احساسات خرج کرده ملت خیلی کارای دیگه ازش برمیومد!
واقعا عالی نوشتی،کاملا باهات موافقم ک مردم الکی فقط واس ی سری کارا میرن و…!
امیدوارم یه روزی بالاخره درست شیم.
ببین من یه چی بگم...تو مملکتی که اول اومد نفت رو ریخت تو سفره مردم...حالا هم در ادامش داره به مردم میفهمونه قطر لوله نفت چنده این چیزا سهله...مردم الان دنبال سوراخ موش میگردن یه باد از خودشون در کنن...پا میشی میری تو بورس اجناس الکترونیک...یه جنسو یکی میگه 10 تومن...یکی 60 تومن و یکی 80 تومن...بعد ازش میپرسی خوب فرقشون چیه...میگه 10 تومنیه کارنمیکنه...بعد میگی د لامصب خوب تو چرا اینو میکنی تو ... مردم.البته بگم خلایق هر چه لایق...گوسفندایی که یه زمان جمع شدن و انقلاب کردن و توسط بره هاشون مسخره شدن...حالا همون بره ها که نصف پهن ارزش ندارن دارن عرض اَن-دام میکنن!
امروز یک ایمیل داشتم که از همین مراسم بود. تا آخرشو ندیدم ولی تا چند دقیقه توی بهت بودم که خدایا من خوابم و از ملت بی خبر یا این ملت کلا همگی دیوانن. چند خط نوشتم و فرستادم واسه فرستنده و بقیه دوستان.
جناب دریابندری که هنوز زندن اما مرگ سیمین بهبهانی که یادمون نرفته. همین چند وقت پیش بود...
تازه صبح منشی بخش قبلی من اومد اتاقم با چشمای پف کرده. با استرس بهش گفتم چی شده؟ با گریه بهم میگه دیشب تا صبح آهنگشو گذاشتم و گریه کردم. منم با بهت پرسیدم کیو میگی؟ بعدم که نتونستم جلوی خندمو بگیرم متاسفانه...
بعله... یه همچین ملت همیشه در صحنه ای هستیم ما
چی بگم..
دوستم عکس پروفایلشو مرتضی پاشایی گذاشته. بهش میگم نذار این عکس و. زشته واسه یه خانوم دکتر این حرکات جوگیرانه. میگه من عزادارشم ، تا هفتمش عکسمو عوض نمیکنم !! اونوقت شما انتظار بهتری از پسرهای 16-17 ساله ی مو آب و جارو کرده و دخترای مشکی پوش لاک مشکی زده داری؟!
ولی خب بعضیام اینجوری ان دیگه... کاریشم نمیشه کرد !
می خواستم باهاتون موافقت کنم که دیدم تهش اسم نجف دریابندی رو آوردید .. خب شرمنده شدم منم اسم ایشون رو نشنیدم ! اما به نظرم این جور مراسما کاملن شورشو در آوردنه .. ملت میرن موزیک پارتی ..
یه کم مهربون تر
همه مثل شما روشنفکر نیستن که اهنگای فاخر گوش کنن.
اگه نمیپسندی سکوت بهترین راهه توهین چرا میکنی؟!!
موسیقی پاپ به روشی که در کشورهایی نظیر ایران شنیده میشه ٬ میتونه در ردیف سرگرمی های عامه پسند قراربگیره . عامه مردم هم ثابت شده که خداوندگاران ازشور بدر کردن هستند . تا چند روز دیگه تب این ماجراهم مثل تب لامپ ٬ تب اسید پاشی و تب عشق میخوابه .
تو چه انتظاری داری که کسی دریابندری رو بشناسه ! من چه انتظارنابجایی دارم کسانی که برای مرحوم پاشایی گریبانها چاک کردندو خشتکها دریدند در سوگ استاد لطفی دقیقه ای خم به ابرو بیارن ! ملت مارو اگر با این ستاره های عزیز بیجهت اگر سرگرم نکنند که جوان احساساتی ما میشینه یه کم فکر میکنه .
تناقض جزئ جداناشدنی نوشته های منه!
اینجور نوشتن رو دوست دارم.
بعدم منظور از نشستن ، از بین رفتن و نابود شدن همه چیز هایی بود که قبول داشتیم و حالا دیگه برامون معنایی نداره.
و البته درمورد پستتون باید بگم این مردم از بس که تفریح ندیدن دیگه نمیدونن چجوری خودشونو خالی کنن دنبال بهونه میگردن یه شوری بپا کنن عقده ی روحی خودشونو تخلیه کنن.
فقط تقصیر مردم نیست این بی عقلی از عقده ی روحی منشع داره که بعضی فرهنگ های غلط جامعه تولیدش میکنه خصوصا برای دخترا.
وبلاگ خوبی دارین لینک شدین
باخ عالی بود...یعنی کاملا شنونده رو میبره تو اون فضایی که داره با موسیقیش توصیف میکنه...
در مورد شوپن هم بگم که فوق العاده بود...کاملا روند یه داستان توش مشهود بود...مثل یه نفر که تو دمدمه های غروب که هوا ابریه، داره دنبال یه چیزی میگرده و پیداش نمیکنه و برا پیدا کردنش تند تند قدم برمیداره و از این محله میره به یه محله دیگه...پایان قطعه به نحوی هستش که به نظر میرسه اون شخص تونسته گم شدشو پیدا کنه...در این قطعه به نظرم فضا سازی به نحو خوبی انجام شده و حکایت از نبوغ خالق اثر داره!
اینا همه ش حرفه، همه مون جنده ایم!
خدا بیامورزتش ولی ازش متنفرم!
همون روز کذایی بی خبر از دنیا خواستم ماشین نبرم و با استفاده از ناوگان حمل و نقل عمومی به محیط زیست خویش خدکت کنم!
با خط بی آر تی داشتم می رفتم بیمارستان سمت امام حسین که یکدفعه قبل چهارراه ولیعصر قفل کرد و دیدم مشتی آدم بزک دوزک کرده دارن میلولن توی هم. قیامتی شده بود و همه موبایل به دست داشتن نمیدونم از چی عکس میگرفتن!
مشکوک هم شده بودم که چرا از اول خط یک سری دختر تی نِیج هی می پرسیدن تالار وحدت کجا باید پیاده شیم؟ فک کردم پیش خودم شاید تئاتری کنسرتی چیزیه!
چشمت روز بد نبینه! مسیر 20 دقیقه هر روز رو 3 ساعته رفتم. همونجا از اتوبوس پیاده شدم و تا دروازه دولت پیدا رفتم! چون ایسگاهای مترو هم قفل بودن و تاکسی و هیچی هم نبود.
دروازه دولت با مترو رفتم امام حسین! امام حسینم موتوری گرفتم تا بیمارستان!
رسما به فنا رفتم 8-11 توی راه بودم. من هم نمی دونم چه فازیه که ختم این نوازنده رو که من حتی اسمش هم نشنیده بودم اینقدر شلوغ بود و اینکه چرا اساسا گذاشتن وسط شهر تشیع جنازشو!
از این داستان بگذریم:
3 روز بعد. با ماشین خودم بعد از ظهر داشتم میومدم خونه که بازم دیدم ترافیک قفل کرده و مشکوکه این ترافیک برای محل خلوت ما. پرسیدم دیدم باز سوم این بابا نوازنده ی فقید در مسجد کنار خونه ماست!! بازم کلی ترافیک و اعصاب خردی!
دارم بازمانده روز ترجمه دریابندری رو میخونم. رسما این آدم مترجم نیست، ادبیه. نویسندست. از خود ایشی گورو بهتر نوشته ترجمه رو.
مردم ما رو باید با همون لقب قلعه نوییوار "کل بوم" خطاب کرد. فاجعه ایم.
همونطوری که خصوصی گفتم تحلیلت در حد مونجوق پوشای تئاتر شهره. خیلی پر واضحه که این اتفاق میفته در مورد یه خواننده پاپ و همه دنیا همین وضعه و هیچ ایرادی هم وارد نیست. همونکه کرم گفته.
تو وبلاگ من که یه عده میگن اسطوره است :|
البته فکر نمیکنم توی "همه دنیا" یه خواننده یه شبه مسیر "معمولی تا اسطوره" رو طی کنه :|
من که رفتم عیادت آقای دریابندری و دیدمش.هیچ کس جز پسرش پیشش نبود.هیچ کس
چکارشون داری؟ زندگی هاشون خالیه. نیاز دارن پرش کنن. من حتا یکبار یک آهنگ از این آقای فوت شده نشنیدم. نشنیدم که درست نیست. گوش ندادم. اما سرزنش نمیونم مردمو. بزار جو بگیره شون اونقدر تا دربیان از این پروسه ی جوگیری. جامعه ی گذار همینه. هر سری پوست میندازه زشت ی و عقب موندگیش پیدا میشه.
فکر نمیکنم شما (هولدن) اطلاع زیادی از محبوبیت موسیقی پاپ در ایران داشته باشید. میتونید آمار کنسرتهای دو سال اخیر این خواننده رو نگاه کنید تا ببینید معمولی (به لحاظ محبوبیت) بوده یا اسطوره؟ همچنین میتونید جدول فروش آهنگهای ماه ایالات متحده رو ببینید و مقایسه سر انگشتی کنید. ببینید چنتاشون رو میشناسید؟ چنتاشون اسطوره ن یا معمولی...