آپدیت

همین یک ساعت بعد این پست آخربهم پیام داد. نوشته "خوبم، فیزیوتراپی کردم چند روز پیش و زانوم رو بستم، راحتتر راه میرم. عکس قشنگیه از جلسه آخر کلاس!"
حالا دارم فکر میکنم با 24 ساعت تاخیر به عنوان پیام آخر فکرم رو عملی کنم و این رو بنویسم:

I was thinking about how that "out of sight out of mind" thing is inevitable. I'd been meaning to tell you how I feel, but I never got the chance. I just wanted to tell you that I liked you so much, and that you are a beautiful human being. I just couldn't carry this with me forever, it hurt.

این رو بزنم دیگه جواب نمیده کلا احتمالا. خیلی هم مهم نیست من دنبال جواب نیستم. فقط دارم فکر میکنم یک سوال هم آخرش بچسبونم که مثلا یبار آخر هم رو ببینیم یا نه. یا اصلا این رو نزنم بزنم که دلم میخواد ببینمت؟ گیری افتادیم ها.
تصمیم گرفتم همین رو بزنم. میخوام دراماتیک تمومش کنم، باهاش بازی کنم. پیام آخر و اون هم احتمالا دیگه جواب نمیده ولی قوی و با اعتماد به نفس قدم آخر رو برداشتم به جاش.

نظرات 7 + ارسال نظر
آشنا دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 06:02

احساساتت رو خرجش نکن. همین که با تو این موش و گربه رو راه انداخته، ممکنه پاهاش همون شب برای یک نفر دیگه که نیم ساعته دیده بره بالا. فرو نرو توی فکرهات، هرچند که خودم هم همینم.

مهم نیست زیاد برام. گفتنش دلم رو سبک میکنه.

دلا دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 07:30

اونکه نوشتی از دل برود هرانکه از دیده برفت رو من فکر کردم در مورد خودت داری میگی نسبت به اون. یعنی بار معناییش میتونه کاملا برعکس اون چیزی که تو اراده کردی باشه. الان این رو میخوای بزنی و خداحافظی کنی؟ یعنی برات تموم شده قضیه؟ یا اینکه اگه یه درصد در جوابش بگه اوه نایس منم فلان و بهمان، ممکنه که بخوای باهاش بری جلو؟

راست میگی. خودم هم یه کم شک داشتم که برداشت برعکس نکنه. تغییرش میدم. بعیده جواب بده. ولی اگه جواب بده یعنی دوباره شروع شده.

دلا دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 16:39

خب منظور اینکه اگه خودتم هنوز پایه‌ای ازش مستقیم بپرس. مثلا اینکه I felt something for you, was it ever the same with you?! یا مثلا اینکه میشه بری دیدنش یا نه؟! اگه بگه نه یعنی دیگه خب تمومه…

میفهمم ولی حسم اینه جوابش منفیه به دلایلی که خودش میدونه. برای همین فقط میخوام احساس من رو بدونه. حالا اگر خلافش باشه جواب میده همین پیام من رو. من فقط میخوام اینقدر بورینگ همه چی نمیره.
تو توی کانال من هستی؟

تراویس بیکل دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 21:31 https://travisbickle4.blogsky.com/

سلطان به شیرینی قند مینویسی.
اینم که میخوای واسش بنویسی خوبه.احساس قلبی ات رو بهش بگو و اینو هم اضافه بکن که دلت میخواد کنارش باشی تا آخر عمرت.
ستون تو سن ما دیگه دل نمیلرزه،اگه دلت میلرزه واسش به دستش بیار.
کمی هم باید در دیدارها رمانتیک بازی و خودشیرینی در میوردی و دلش رو میبردی.
از دستش نده،منتظرم بیایی اینجا از اتفاقات خوب بنویسی.

فدات شم ستون.
حاجی بگم تا آخر عمر میخوام کنارش باشم فکر میکنه دنبال اقامت و پاسپورتم.
خیلی غمگینه که آدم بدونه دیگه دلش قرار نیست برای بلرزه و ازش گذشته.
آره برنامه‌شو داشتم ولی من یه کم کسخل هستم دیگه نمیتونم خیلی. برنامه‌م این بود الکل کمکم کنه.

دلا دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1403 ساعت 22:30

نه نیستم تازه شروع کردم به خوندنت.

کانالم رو هم عضو شو دیگه

یه زن سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1403 ساعت 09:06

فک نمیکنی احساست بیشتر هوسه تا دوست داشتن؟

برعکس فکر میکنم.

اتشی برنگ اسمان پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1403 ساعت 14:41

فک کنم دیر رسبدم و الان ی کاری کردی دیگ
ولی بنظرم حتما بهش بگو بعدش دچار ای کاش و اینا نشی و لاقل بگی تا ته خط رو رفتی ک نشد
حالا بشه ک چ بهتر
خبرش رو بده

والا جواب تکست آخرم که چند روز پیش بود رو هنوز نداده. پینگ‌پنگی من حرکت میزنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد