شش تخم مرغ نیمرو و چهار سیب زمینی آب پز

من موهای خود را ۲ هفته و یک روز پیش تراشیدم.و متاسفانه هنوز هم یک کچل به شمار می آیم.اما شاید بی دلیل مساله را بغرنج می کنم و کچلی مشکلی ندارد.خوب کچلی به خودی خود پدیده ی مثبت یا منفی ای نیست.اما من دیوانه ام که کچل کردم.چون اصلا به من نمی آید.آدمهای زیادی بودند که گفتند اوه چقدر بهت می آد.من عاشق این آدمها هستم.آدمهای زیادی هم هستند که می گویند تر زدی رفت پی کارش.از اینها بدم می آد.با این که میدونم دسته ی دوم حق دارند و دسته ی اول مزخرف می گویند.اعتقادات تلخی که من در زمینه ی ظاهر آدمها دارم.الان که من موهامو از ته زدم کاراکتر پیدا کردم.کاراکتر من با ریخت و قیافم مدام عوض میشه.در حالیکه اصلا منصفانه نیست.کلی داف تو خیابون تو این چند وقته منو چپ چپ نیگا کردن.دلیل نمیشه چون من کچلم و شما دافین به من چپ چپ نیگا کنین.این ظاهر کلی رو حال و روز آدم هم تاثیر میذاره.متاسفانه.نباید این جوری باشه ولی اینجوری هست.الان هیچکی منو با این ریخت و قیافه جدی نمی گیره.هر کی میبینه میگه این کچله.نمی گه شاید این یارو داستایفسکی خونده باشه.جامعه بشری در حال ترمال شدنه.کره زمین تا ۱۰ سال دیگه اساسا می پاشه.آدما بیخود شدن.فکر می کنن خبریه.میرن عضو فیسبوک میشن.تمدن انسان در حال مزمحل شدنه.زمین داره به خورشید نزدیک میشه.ماه داره از زمین دور میشه.مشتری داره مشتری یه کهکشان دیگه میشه.(هر هر هر)
اصلا بحث به قهقرا کشیده شد.من امیدوارم تا پنجشنبه موهام در بیاد چون باید برم عروسی و مامانم تهدیدم کرده اگه موهات تا اون موقع لا انگشت نیاد تو میدونی و من.شنیدم پشگل بمالی مو زود در می آد.ولی گیر اوردنش سخته.محوطه های اکباتان مدام پشگل ریزی میشه.ولی شوخی کردم.این کار رو نمی کنم.روی کلم پشگل نمی مالم.
در شرایطی که مثل ان کار و زندگی دارم می گیرم مثل ان می خوابم.روزی ۱ ساعت و نیم.بعلاوه شبها ۹ ساعت حداقل.بیشتر از سه صفحه پشت سر هم نمی تونم کتاب بخونم.یه خورده میخونم چشو و چالم قیلی ویلی میره.کتابو شوت می کنم میگیرم میخوابم.زندگی نکبت واری است.البته بعضی روزها است که زندگی بسیار پرباری دارم و وقتی سر روی بالش میذارم یک لبخند شیرین روی صورتم نقش می بندد چون به خوبی از روزم استفاده کرده ام و کلی اعمال مفید انجام داده ام.بله پس چی.الکی که نیست.

یک شعر کوتاه که امروز سرودم:
ای عزیزم تو روزهای من را رنگی رنگی می کردی.
الان که نیستی روزام دیگه رنگی رنگی نیس.
چون این تو بودی که روزهای من را رنگی رنگی می کردی.
و چون حالا تو دیگر این دور و برها نیستی روزهای من هم دیگر رنگی رنگی نیس.
چون دیگر کسی نمانده که روزهای من را رنگی رنگی کند.
تنها تو بودی که روزهای من را رنگی رنگی می کردی.
و علت اینکه دیگر روزهای من رنگی رنگی نیست این است که تو این دور و برها نیستی.
حالا اینکه من نیز روزهای تو را رنگی رنگی میکردم یا خیر هم بحثی است.

نظرات 5 + ارسال نظر
ناصر شکوهی یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:08

خیلی وبلاگ مزخرفی داری.

زیژخک دیوانه دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 http://zijkhak.blogfa.com

سلام فیل سوپ عزیز احتمالن کچل... خوبی؟
از این ترکیب فیل سوپ من هم خیلی وقت پیش توی یکی از نوشته هام استفاده کرده بودم، واسه همین اومدم اینجا ببینم چه خبره!
ببین نوشته هات رو خوندم خوشم اومد، یه لینک به اینجا می ذارم توی بلاگم که هی بخونمت.

دلیلی هم نداره که خالی ببندی و بگی که پشگل نمی مالی ، همه ما می دونیم که می مالی، پشگل های فاز 1 مخوصن c2 خیلی خوب جواب می ده

نسترن پاشنگ شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 http://www.nastaran-pashang.com

میدونی نکته مهمش اینه که میتونی الان درک کنی اونایی که ذاتا کچلن چه حسی دارن !
ولی یک موقع بچه نشی تست کنی اونایی که داتا یک دست ندارن یا اوونایی که با مسواک قهرن چه حسی دارن !

شاداب سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:16

مزمحل نه... مضمحل
:دی

ولی راحت باشید یه وقت معذب نشید، اینجا فیسبوک نیس

سیفون شنبه 29 دی‌ماه سال 1397 ساعت 19:16

خخخخخ . ترکوندنت که ! یه فیسبوکی که الان احتمالا از اهالی اینستاگرامه تقریبا چهار سال پیش غلط املایی 7 سال پیشت رو تقدیم کرد . روزهای رنگی رنگی داشته باشی فیل و اینم بدون آدمها خیلی خیلی خیلی خیلی یا اونی که میبینی واحتمالا می فهمی فرق دارن .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد