فیودور.م.د عزیز خواستم عرض ادبی کرده باشم

چند شب پیش یک مهمانی ای سر میز شام نشسته بودیم.سر میز ما 5 نفر مشغول زل زدن به هم بودند که یکیشون من بودم.به طور متوسط روی دیتیل صورت هر نفر 2.5 دقیقه وقت می گذاشتم.بعد میرفتم سراغ نفر بعد.10 دقیقه با یک دسته 10 تایی لیوان یک بار مصرف بازی کردم که خیلی لذت بخش بود.بعد شروع کردم به کندن رومیزی.(خونه فامیلی چیزی نبود از این افطارا بود که توی رستوران می گیرن)این رومیزی های پلاستیکی خیلی تحریک کننده ان.کلی توی دانشگاه کندم از اینا.بعد بابام حوصلش سر رفت پرسید که این سالن متعلق به کدوم سازمانه.3 4 نفری به فکر فرو رفتن و حدس هایی زدن.بعد بابام گفت احتمالن پشت این صندلیا نوشته ماله کدوم سازمانه.بعد تلاش کرد که اتیکت زیر صندلی بغلی منو که خالی بود بخونه که داشتیم با هم می افتادیم زمین. من بهش گفتم بی خیال شو.بعد خودم فکر کردم راستی جالبه ببینم این جا ماله کدوم سازمانه.خم شدم رفتم پایین که چون قدم بلنده دردسر بود.مال نمیدونم کدوم سازمان نظارتی و راهبردی ریاست جمهوری بود.وقتی اومدم بالا بحث عوض شده بود.راجع به قیمت جوجه کباب داشتن بحث می کردن.بعد یکی گفت فرقی نداره همه مث همن فقط قیمتا فرق داره.یکی گفت هانی خیلی چربه.بعد 10 دقیقه راجع به این بحث شد که شوهره و زنه هر کدوم کجا شعبه ی هانی دارن این اونجا رو گرفته اون اینجا رو اجاره کرده.بعد که تمام زوایا و خفایای قضیه روشن شد همچی با جدیت و یه لبخند رضایتی سر تکون دادن همه که انگار چی.بعد بحث راجع به رستوران نشاط شروع شد که من اینجا چون با نشاط حال می کنم خواستم وارد بحث بشم که چون دور بودم یه نمه کسی نشنید چی میگم و منم درست نمی فهمیدم چی میگن اونا.مث که نشاط دو سه طبقه خریده و پیتزا و اینا اورده.یکی سر تکون داد و گفت شبی 10 میلیون در میارن اینا.حضار سر تکان دادند.بعد مث که داشتن میگفتن قیمت غذاهاش شده اینقد.من گفتم یه چیزی بگم یهو داد زدم کباب ترکی شده چقد؟بابام گفت عربده نزن.یکی دیگه گفت 5 هزار تومن.خوبه خدایی 5 تومن میارزه.بعد من خواستم ببینم بحث میزای دیگه در چه حده.میز بغلی یه پیرمرده داشت می گفت بسته ای ماکارونی حلقه ای نمیدونم چقدر.

کاری ندارم ولی بحث ها آزار دهنده نبود.همه از ته دل راجع به مزخرف ترین و پوچ ترین بحث ها نظر می دادن که خوب قابل تقدیره.حس ریلکس خوبی داشتم انصافا که بعد شامو آوردن همه یه نفس راحت کشیدن.خصوصیت این اجتماعات دوست داشتنی اینه که همه موقع شام ساکت میشن.در برخی اجتماعات موقع شام هم خفه نمی شن آدما.

داشتم می گفتم شرف داره این جمع ها به بعضی دیگه ها.حالا فکر می کنین یه سری آدم فیس بوکی گودری کول انتلکچوال میشینن دور هم چه مزخرفی میگن؟یا میگن په نه په هر هر هر یا میگن فلانی دی اکتیویت کرده عجبا.یا فلانی رو دیدی؟دیشب استتوس گذاشته بود تونایت ایز د نایت!یا آقا استتوس ریلیشن شیپ فلانی او یه چک بکنین.پشم هاتون خواهد ریخت.

یک خصوصیت بسیار هیجان انگیز فیس بوک و این شبکه های اجتماعی کلا این بود که فرقی نذاشت در خاله زنکی بین یه مرد خرس گنده دانشجو با دختر مدرسه ای های نو بالغ.اجتماعات مبتذل تهوع آور شامل یک سری افراد تهوع آور با بحث ها و دغدغه های تهوع آور.

بعضا چنان همه استیل لووزر و غم باد میگیرن که بیا و ببین.برو کشکتو بساب بابا.بعضا چنان گنده دماغ و فسی ان که بیا و ببین.حالا تا دو سال پیش رسما کشک می سابید ها طرف.

مملکت که خراب شده اس.ٱدماش این وریا یه جور خرابن اونوریا به جور دیگه.

آدم وقتی کلا شاکیه و به بقیه گیر میده دلیل نمیشه خودش آدم جالبیه یا خودش خیلی مثلا بارشه.نه آقا اشتباه نشود.اینو در مورد خودم گفتم.

عجبا.

نکته:اون دسته بالایی ها باباهای همین پایینیان اکثرن.نباشنن توی اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمیشه.

نکته:نمی خواستم آخر این پست فش کاری کنم ولی نشد دیگه میخواستم بحث های مهمی ایراد کنم.بعدا ایشاله.



نظرات 3 + ارسال نظر
سعید شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 23:25

ببین همه جا همینه فرقی نمیکنه باس ببینی تو چه گروه دوستایی هستی

زیژخک دیوانه دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:14 http://zijkhak.blogfa.com

با تقریب مناسبی می شه گفت احمق ها همه جا هستن.

نسترن چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 18:54 http://nastaran-pashang.com

خیلی خوبه.. چقدر راحت مینویسی ... رسیدم به اونجایی که نوشتی :وقتی اومدم بالا بحث عوض شده بود..خیلی خوب بود کلی خندیدم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد