من جوجه ی رنگی غمگینی
را می شناختم که یک روز پایم را رویش گذاشتم و له شد.
من فنچ کوچک بدبختی را می شناختم که جا اینکه مثل آدم حرف بزنه مدام جیک جیک می
کرد.
من لاک پشت پیری را می شناختم که تو یقه یه بچه هه زندگی می کرد.
من سوسک بالدار ساکتی را می شناختم که از چرخیدن لای پرده های سالن خانه ی ما خوشش
می آمد.
من مورچه ای را می شناختم که زنده زنده سوزانده شد.
من مورچه ای را می شناختم که به جرم ثابت نشده ای (ضدیت با نظام سرطانی) زنده زنده
خورده شد.
من گربه ای را می شناختم که به فنچ کوچک بدبخت مذکور نظر داشت.
من مار بخت برگشته ای را می شناختم که از درد به خودش می پیچید.
من قورباغه ای را می شناختم که عادت داشت قیافه ی مسخره ای به خودش بگیرد.
من مارمولک ترسویی را می شناختم که سرش از بدنش جدا شد.
من موش کثیفی را می شناختم که با ضربات متوالی جارو و به طرز فجیعی مقابل چشمانم
به قتل رسید.
من جوجه کفترهایی را می شناختم که دسته جمعی در یک روز تابستانی قتل عام شدند.
من جوجه ی رنگی خواب آلودی را می شناختم که مال من بود.
من سگ پرسروصدایی را می شناختم که خواب را از چشمانم ربود و ناپدید شد.
من تمام تلاشم را کردم.
بی ثمر بود.
میگم انگار سرنوشت رهبر لیبی روت تاثیر گذاشته و خواستی مثل پسرش شیخ السلام قذافی هر چه سریعتر خودت رو معرفی کنی!
من هم گربه ای رو میشناسم که قوانین رهنمایی رانندگی رو رعایت نکرد و مثل یک گاو خودشو پرت کرد وسط خیابون و از اونجایی که شاکی خصوصی نداشت من الان اینجا توو خونمونم !
میگم انگار سرنوشت رهبر لیبی روت تاثیر گذاشته و خواستی مثل پسرش سیف السلام قذافی هر چه سریعتر خودت رو معرفی کنی!
من هم گربه ای رو میشناسم که قوانین رهنمایی رانندگی رو رعایت نکرد و مثل یک گاو خودشو پرت کرد وسط خیابون و از اونجایی که شاکی خصوصی نداشت من الان اینجا توو خونمونم
بابا من چجوری می تونم این همه جنایت مرتکب شده باشم؟نشدم به موم قسم.
فیل سوپ جون خودت اون اولی با اون اشتباه تایپی پاک کن دیگه..من که نباید اینا رو بگم !!