یک آدابی در نحوه ی
استفاده از اینترنت پیدا کردم که خیلی خوشایند نیست.هرچند خودم متوجه ام و مدام تلاش می
کنم جلوی خودمو بگیرم.ولی نمیشه.رقت باره.اگه بخوام بیشتر توضیح بدم میتونم اینو بگم
که آخرین مورد استفاده ام این بود که توی ویکی پدیا پادشاه انگلستان معاصر جاناتان
سوییفت رو پیدا کردم.مشخصا زمانی که داستان سفرهای گالیور می گذره(حدود 1702).شاید
از خودتون بپرسید این دغدغه ی کدوم احمقی ممکنه باشه.منم وقتی شروع کردم پادشاهان
انگلستان رو از ملکه الیزابت رفتم عقب همین مسئله به ذهنم رسید.آخرش رسیدم به
آلفرد کبیر.هرچند کل این پروسه 40 دقیقه ام نشد.راستی پادشاه هم عصر جاناتان
سوییفت ملکه آن می باشد.البته درستش انه(Anne).ولی خوبیت نداره کلاه الفشو برداریم.
تازه این یکی خیلی فرح بخش بود.وقتی میرم تو imdb گیر میفتم.آخرین بار گردشم در imdb به پیدا کردن اسم پارتنر یان مک
کلن(گاندولف در ارباب حلقه ها)ختم شد.طرف منحرف جنسیه.اگه نمی دونستین بدونین.هرچند
برای چند نفر که تعریف کردم خیلی براشون جالب نبود.کمتر کسی پیدا میشه که منحرف
بودن یان مک کلن براش مهم باشه.
تابستون وی پی انم به راه بود و خوب انتخاب های گسترده تری برای استفاده از
اینترنت داشتم ولی الان که فیلترشکن ندارم و حوصله پیدا کردنشم ندارم مجبورم برم برای
خبرهای یاهو کامنت بذارم.چون دارم پول اینترنت می دم.مثلا آخرین خبرش این بود که
یه یارو رو سر و صورت کیم کارداشیان آرد ریخته بود و من چند تا فحش نوشتم به کیم
کاداشیان و فرستادم که یاهو کامنت هایی که توش الفاظ رکیک داره رو تایید نمی
کنه.ولی قول میدم اگه تایید میشد دویست تا لایک می گرفت.این آمریکاییا از این
زنیکه بدشون میاد.از ریحانا و جاستین بیبر هم بدشون میاد.خوشحالم.یه بار که چند تا
فحش رقیق به جاستین بیبر نوشتم فرستادم 5 تا لایک گرفت.
کم کم دارم خسته میشم ولی.حتی چندبار به فکرم زد برگردم فیسبوک که خوشبختانه فکرم
رو در نطفه خفه کردم.سعی می کنم فعالیتم رو به دانلود وال پیپر سرزمین میانه و
چرخش وبلاگی محدود کنم.والا.مگه اولا که اینترنت داشتم چی کار می کردم؟یادمه روی
قوطی شیر و سطل ماست دنبال آدرس سایت می گشتم.روزی 4 5 بار می رفتم سایت لبنیات
پاک.دایال آپم بود بیست دقیقه طول می کشید سایت بالا بیاد.یادم نیست دقیقا چیکار
می کردم اون تو فکر کنم محصولات جدیدشونو نیگا می کردم.میخوام بگم این حرکاتی که امروزه
می کنم سابقه تاریخیم داره.چند تا سایت تک تاز و بدهی و اینام بود که تصاویر
فوتوشاپی نیمه عریان از مقامات حکومتی میذاشت که بسیار مفرح بود و نیم ساعت
ریزریزکی میخندیدم.
تابستان پیش 30 گیگ فیلم دانلود کردم که فکر می کردم دارم مجانی دانلود می کنم ولی
اشتباه فکر می کردم.هرچند به نظرم اومد که تموم شدن اینترنتمون توی یک هفته و نیم
یه کم عجیب به نظر میرسه ولی به موم قسم فکر نمی کردم دلیلش دانلود منه.فکر می
کردم دلیلش یه چیز دیگس.چند ماه داشتم فکر می کردم که این چیز دیگه دقیقا چیه که
به نتیجه نرسیدم.اینا رو گفتم که چی؟این که همین قضیه باعث شد با یک فیلم عالی
آشنا بشم."The Trip"فیلمی
با شرکت چند بازیگر.نسبتا هم جدیده سال 2010.البته گویا گزیده ی یک سریاله با همین
نام که 6 تا اپیزود داره.من سریالو ندیدم و اگه کسی دانلود کنه بفرسته در خونمون
متشکرش میشم.قضیه ی دو نفره(استیو کوگان و راب برایدن)که از طرف یه مجله میرن
غذاهای رستورانهای شمال انگلستانو تست می کنن و نمره می دن و این دو تا دیوانن.این
شمال انگلستان هم جای خوبیه.
یک پیشنهاد هم در مورد سریال.بعد از فرندز معدود سریالی جذبم کرد.ولی این آفیس(The Office)واقعا فوق العاده س.
این دوره ی 4 ساله ی دانشجویی ما هم شکرخدا رو به پایان است.ولی دریغا...انگار 4
سال نشستیم پای یه سریال خسته کننده.قبلش خیلی آدم هیجان انگیزتری بودم.هرچند یه
خورده قاطی پاتی داشتم ولی خوب همینم بالاخره یه نکته ای بود.زندگی بالا پایین داشت.الان
انگار نه انگار.نمی دونم چی شد یه دفعه.آخرین باری که جیغ زدم یادم نیست.
این چند خط آخر بیشتر برا این بود که دوست داشتم بگم چیم کیم.دوست دارم بیشتر بگم
چیم کیم.خوبه همه بگن چین کین.
چی اند کی اند از کجا آمده اند اگر می روند بکجا می روند برای چه می روند که چه اصلا که چه.. .
اون قسمت لولش که کار همیشگیمه !
بقیشم که باشه خب بگن ...
اولش*
منتظورتو واضح تر بگو لطفا. من حرفای مفهومی و معنا گرای شما روشنفکرارو نمی فهمم.الکی
من بابام روشنفکره ننم روشنفکره کیم روشنفکره که خودم باشم.
فحش بهت داده قهوه خوره کافه روی سیگاری.. .
ویکیپدیا گردی اعتباد بدجوری دارد...
ولی انگار حالا بعد این 4 سال از هیچ عادتی خوشت نمیآد... همیشه آخرش همینه... دیر یا زود میفهمیم که از هیچی خوشمون نمیآد
چه باحالی تو... خوشم اومد. جدی میگما.... به این میگن دنیای شخصی
به نظر خودم بیشتر رقت باره تا باحال.ولی خوب خوشحالم که اینجوری فکر می کنی!
سه نفر درون قایقی از جزیره ی تنهائی دور میشندن قایقشان سوراخ شد غرق شدن مردن.. .
سه نفر درون قایقی از جزیره ی تنهائی دور میشندن قایقشان گرفتار امواج سهمگین دریا در هم شکسته و غرق شدن و مردن.. .
سه نفر درون قایقی از جزیره ی تنهائی دور میشندن قایقشان موتورش جام کرد بعد مجبور شدن بقیه راه رو پارو بزنن.. . هر سه نفرشون زنده موندن!
فرقی نمیکند دستها بالا باشد یا پایین
وقتی تمام جوخه های ترور مگسک تفنگهایشان را زیر خال سیاه لبهایت نشانه گیری کرده اند
و تو آغوش به تمام گلوله های سربی گشوده ای ...
برو بابا
روزی 4 5 بار می رفتم سایت لبنیات پاک.دایال آپم بود
چین کین!! کلا با حال بود پستت! راستش این روزها کلا با "باحالی " حال نمیکنم! اما این یه مدلی بود که خوب بود...
موفق باشی.
دلم برا روزنوشتهای شیرین تنگ شده...
ااااااا! پسرک مزخرف اینجاااااست!!
سلام پسرک، خوبی؟ چرا کامنتهات بسته است هاااا؟؟؟
خب اینطوری خیلی دل آدم میگیره که نتونه واسه کسی حرف بزنه...وقتی هم که حرف داشته باشه سخت تر هم میشه تازه...
به روزم فیل سوپ
راستی چرا پسرک جواب من رو نمیده؟؟؟ شما میدونی؟؟؟
پسرک مزخرف آدم باش کامنت دونیتو وا کن!
سلام خانوم مریم من خوبم مشکلی نیست آقای فیلسوپ از من من از اون بی خبرم !
من یه ماهه خودمم از خودم خبر ندارم
کجائی اصلا تو چه بلائی سر خودت آوردی نکنه زده بسرت و زرتی عاشق شدی احمق نشی دستی دستی بزنی خودت رو بدبخت کنی کل آزادیهای داشته خودت رو رید مال کنی آمار بده با یه پست جدید.. .
فک کن یک درصد.البته اعلام آمادگی می کنم اگه کسی میخواد عاشقم بشه از نظر من مانعی نداره.یه چیزایی تو مغزم هست که بیشتر مناسبه روش سیفون بکشم خیلی برای پست شدن مناسب نیستن.
گفتی سیفون ! راستش خیلی وقته صدای سیفون رو نشنیدم! یعنی اونقدر گذشته از این نشنیدن که شایدم حس نوستالژیک توالتهای قدیمم رو برام تداعی کنه دوباره شنیدنش.. .
دوستی میگفت :عاشق کسی هستم که با سرچ <مهناز افشار با دهان باز>به وبلاگ من رسیده !
خلاصه میخوام بگم که همه چی ممکنه.
من یه چیز بگم ... تا اینجاییی که من خوندم ظاهرا از فیسبوکو متعلقاتش خوشت نمی اد ولی خییییلی راجبش حرف می زنی ... نمیتونم هضمش کنم ... حس می کنم اونقدام که می گی بدت نمی اد از فیسبوک ولی خب اینکه تقریبا هر دوتا پست درمیون از فیسبوک می گی همچی یه جوریه البته به من ربطی نداره وبلاگ خودتو حق داری توش جیگرکی را بندازی ولی خب خواستم بگم :)
شبکه های اجتماعی پدیده های ویرانگری هستند که اونجور که باید و شاید تحلیل نشدن و من رسالت خودم میدونم راجبشون بنویسم.
البته بگما الان نظراتم تعدیل شده.نمیچه فیسبوکی دارم حتی وایبر هم را انداختم.