دوست خیلی عزیزم که امیدوارم از من ناراحت نشده باشه یه مطلبی رو مطرح کرده که جا دیدم اینجا بهش بپردازم. صحبت دوست عزیزم اینه:
"ی سوال؟ خدا از دید تو یعنی چی؟ دعا یعنی چی؟ اصلا نمیخام ب چالش بکشونمت.میخام بدونم فقط. چون من واقعا نمیدونم،مثلا دعا میخام کنم بعد میگم اگه مثلا خدایی هم باشه،منظومه شمسی رو ول کرده بیاد ب دعای من گوش بده؟
یا مثلا خدا یعنی چی؟ یعنی فقط همون خالق؟ نور عدالت؟ واقعا در چ حدی هست این خدا از دید تو؟ بعد ما بمیریم چرا باید برگردیم ب سمت خدا؟ ک چی بشه؟ یعنی هدف همین بود؟ زندگی کنیم بعد برگردیم ب سمت خدا؟ اصلا اگه بخایم بگیم خالق مهمه ک واقعا یکی باشه یا چند تا."
یک فیلسوف غربیای هست که من ازش خوشم میاد به نام کیرکگور. من در مورد "ایمان" باهاش موافقم که اساسا مقولهای هست بسیار شخصی و از جنس subjective certainty (یقین ذهنی) و تفاوت داره با objective certainty (یقین عینی) که اولی شناخت از طریق حس و شهود هست و دومی شناخت از طریق عقل (علم) و اولی هم مراتب بالاتری از شناخت هست تا دومی. برای همین ایمان اثبات نداره برخلاف مسالهی ریاضی. مخصوصا اگر ابزار شناخت رو فقط عقل بدونیم به دست نمیاد، عقل صلاحیت ورود به اون حیطه و ابزارش رو نداره اساسا. عرفان اسلامی هم یک چیزی در همین مایههاست، مثلا شما اگر غزالی یا ابن عربی و امثالهم رو بخونید میبینید حرف همینه.
حالا مثلا من یقین ذهنی دارم که یک وجودی هست که ما هم جلوههای اون وجود هستیم. همین ابن عربی در وحدت وجود میگه اساسا وجود و حقیقتی جز حق تعالی نیست و ما همه جلوهای اون وجود هستیم، جز خدا اصلا وجود و موجودی نیست و "لا موجود الا الله". برای همینه میگه "من از رگ گردن به شما نزدیکترم"، چون ما جدا از او نیستیم. این که هدف زندگی چیه هم همین ابن عربی میگه "انسان کامل"، شما فرض کن به عنوان جلوهای از خدا ظرفیت وجودی بینهایت دارید، یعنی هیچ حدودی برای تعالی انسان نیست و این دنیا فرصتی هست برای اینکه چقدر میتونیم جلو بریم. در مورد دعا، همین ابن عربی میگه "از خدا چیز دیگری جز خودش مجویید". یعنی علم به اینکه ما بخشی از او هستیم، از او آمدیم و به او برمیگردیم. یک عارف عرب گفت "مردم در خوابند و زمانی که از دنیا رفتند بیدار میشوند". یک مطلب مهمی هم هست در اسلام که "بزرگترین عبادت تفکر است". خوب این خیلی مطلب مهمیه (میتونید به اسلام شکاک باشید و همچنان این مطلب رو مهم بدونید)، یه مطلبی هست برای من جالب بود که هم در انجیل اومده و هم در قرآن تقریبا شبیه. هیچ موردی مثل این ندیده بودم. در قرآن هست "آنها دلها [عقلها] یى دارند که با آن [اندیشه نمى کنند، و] نمى فهمند؛ و چشمانى که با آن نمى بینند؛ و گوشهایى که با آن نمى شنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند [چون امکان هدایت دارند و بهره نمى گیرد]. در انجیل هم اومده "زیرا دل این قوم سخت شده، گوشهایشان سنگین گشته، و چشمان خود را بستهاند، مبادا با چشمانشان ببینند، و با گوشهایشان بشنوند و در دلهای خود بفهمند و بازگشت کنند و من شفایشان بخشم". یعنی اینکه این تعالی چطور حاصل میشود شما میبینید "تفکر" و "جز خدا چیز دیگری نجستن"، یک مطلب مهمی هم هست به نظرم خیلی مهمه قبلا هم گفتم اینکه اون چیزی که من میفهمم و میدونم در مقابل اون چیزی که من نمیفهمم و نمیدونم نقطه ای است در اقیانوس. حالا مجدد من بگم که من ایمان دارم اما در مورد شریعت ادیان از جمله اسلام شکاکم و سوال دارم و دوست دارم بیشتر بدونم و اینکه اون هستهی داستان چقدر ارتباط با شریعت داره اساسا و بهش وابستهست. نقل قولهایی هم که میکنم چون مطلب مهم و درست میاد به نظرم نقل میارم نه چون کت بسته یه پکیجی رو پذیرفتم و حالا برای اثبات حرفم بهش رفرنس میدم. بنده خوندن عرفان اسلامی و مخصوصا ابن عربی رو توصیه میکنم و از فلسفه غرب هم کیرکگور رو توصیه میکنم که اگر فیلم هامون مهرجویی رو دیده باشین تا حدی با او آشنایی دارین و اساسا هامون هم کنکاشی در باب همین مسائله مخصوصا اگر شما به زندگی و جهان بینی علی عابدینی در اون فیلم دقت کنید مضامین عرفانی داره.
دیگه خدمت شما عرض کنم که من ضدیت داشتم تا چندسال قبل که بشینم مثلا دینانی گوش کنم ولی اخیرا گوش میکنم و به نظرم منبع خوبی هست در مورد مفاهیم عرفان اسلامی. این ویدیو کوتاهه. نکته دیگه اینکه نگذارید نفرتتون از جمهوری اسلامی شما رو زده کنه نسبت به این مقولات و سوا ببینید اینها رو.
این هم منبر امروز یه صلوات بفرستید دوستان آشپزخونه هم لطفا سریعتر سفره رو پهن بکنن و ظرفهای قیمه و نوشابهها رو تقسیم کنن بین عزیزان برای من و تراویس هم نوشابه نارنجی بیارید.
سلطان بسیار زیبا و فلسفی بود
مخلصم سلطان
مطلب جالبی بود