یاد یه اتفاقی افتادم. معدن که کار میکردم یک روزی رفته بودم سمت مدرسهی قدیمی چند تا اندازه برداشت کنم یا همچین چیزی. زمستون بود، کاپشن تنم بود. یه دفترچه خودکار هم دستم. یه حوض بزرگ گرد بود بغل مدرسه که آبی که از معدن پمپاژ میشد میومد داخلش. یادمه توی همون مدرسه بودم که احساس کردم همچی گیج و ویجم. انگار هایی چیزی شده باشی. تا نیمساعت قبلش مثلا اوکی اوکی و طبیعی بودم. پاشدم دیدم درست نمیتونم راه برم، یه کم تلوتلو میخوردم انگار. اومدم سمت حوض گرد که افتادم. با زحمت پاشدم چند قدم راه رفتم باز افتادم. خط مستقیم نمیتونستم راه برم انگار دور خودم میچرخیدم. درمانگاه همون نزدیک حوض بود، یادم نیست زنگ زدم به یکی از بچهها اون اومد با هم رفتیم یا خودم رفتم. دیدنم انگار ترسیدن، فک کنم رنگم پریده بود یا چی. دکتر فشار گرفت، یادم نیست دقیقا فکر کنم نرمال بود. یه کم بعدش حالم اوکی شد.
نفهمیدم هیچوقت که چی شد اونجوری شدم یهو. به هیچکسی هم نگفتم، پدر و مادر و دو تا دوست و اینا، کسی دیگهای که ندارم. هیچوقت دیگه اون حال برام اتفاق نیفتاد.
ستون موادی چیزی زده بودی؟
سلطان نه والا معتادم مگه. اتفاقا فکر کردم نکنه کارگرهای معدن صنعتی سنتی زده باشن بخورش تو هوا چرخیده باشه منو گرفته باشه، بعد فکر کردم نه کسخل میشه مگه
خیلی عجیبه ، منم یه سری صبح داشتم نیمرو میپختم و خیلی عادی بود همه چی ، بعد یهو به اندازه یه چشم به هم زدن خودمو کف آشپزخونه دیدم و خیلی خنده دار و عجیب بود اون صحنه ، دست و پاهام تا چند ثانیه بی حس بود و نمیتونستم تکون بخورم یچیزی شبیه فلج شدن بود. و نتونستم تشخیص بدم اون لحظه چه اتفاقی برام افتاد
عجیب. باید یه علتی داشته باشه بهرحال.
احتمالا گازهای موجود تو معدن روت اثر منفی گذاشته بوده
بعیده چون گازی در کار نبود، اونم محوطه باز با کلی فاصله. اگرم باشه معمولا یک درصد کمی دیاکسیدکربن هست اونم در تونلهای معدن.