هیچوقت یادم نمیره دبستان یا راهنمایی بودم خالهم یکی دو ماه رفته بود فرانسه برای دکتراش. برگشت همه خونهشون بودیم بچهها هم با علاقه نشسته بودیم ببینیم برامون چی چی آورده. یادمه کلی سوغاتیهای جالب و لباسهای قشنگ آورده بود، به خواهر من مثلا یه لباس قشنگی چیزی داد. برای من ولی خودکار آورده بود که سرش میکیماوس بود. یادمه دچار تروما شدم و خیلی ناراحت شدم که من چه گناهی کردم مگه که برا من خودکار آوردی برا بقیه لباس و فلان.
سلطان ما همچنان منتظریم که بیایی بگی میخ اسلام رو تو دیوار کُفر کارول کوبیدی
مینویسم یه چیزی به زودی ستون.
کاش میشد چهره تو رو دید. خیلی جالبه برام.
چیش جالبه؟ تصورت چیه؟
نمیدونم بابا.
تصورم استخوانی. با چشم کمی روشن.
نزدیکه یا ن ؟
هوا اونجا چطوره ؟
خیلی نزدیک نیست.
سرده.
از خودت بگو
عه پس خودت بگو چه شکلیه.
خوش بحالت هوای خیلی سرد اونجا حس خوبیه قطعا.
والا نمیتونم خیلی واضح بگم. خیلی باهم تفاوت داریم. من خیلی تصادفی اینجارو پیدا کردم و بعد همینطوری پستارو میخوندم و بعد احساس کردم اینایی هستی که اطلاعات زیادی تو مغزت داری و منطق خاصی داری. احساس سطحی بودن نمیدی. طرز تفکیک اطلاعاتت تو نوشته هاتم خیلی خوبه. کلا یه احساس قرابتی از یه بعدی تو ذهنم باهات کردم. و خوندن اینا اینطوریه که میفهمم بهتر از قبل که آدما تو یه عالم فکری دیگه دارن تو دنیا واقعا فکر میکنند و زندگی میکنند و این اثربخشی وجود هست چه بخوای چه نخوای هستند. و عجیب نیست.
شکل من فاقد اهمیته. در کانالم عضو هستی؟
هووم جالب.
بعله
اگر پسر هستی خوش اومدی به کانالم. اگر دختر هستی بگو کدام هستی گاهی معاشرت کنیم.
من رو بگوو که بدون اینکه از شما بخوام خودم عکستون رو دیدم
حس کارآگاهی بهم دست داد
نیکو جون من دوستت دارم.