1

توی بار یه دختری صندلی بغل من نشسته بود و داشت یک کتابی که دقیقا متوجه نشدم چیه میخوند. موهای کوتاه قشنگ و صورت ظریفی داشت. من با دو تا از دوستای ایرانیم بودم. احساس می‌کردم که حواسش کامل جمع کتاب نیست و بدش نمیاد گپی با ما بزنه، گاهی هم گوشیش رو چک می‌کرد. اساسا برای کسی که با کتاب میاد بار میشینه "کتاب" بهانه‌ست، بیشتر هدف معاشرت‌های اجتماعی احتمالیه. من با آبجوی اول کمابیش مست شده بودم، گفتم بذار آبجوی رو هم بگیرم بلکه زبونم باهاش بچرخه. دنبال بهانه برای شروع مکالمه بودم. اونم یه آبجو شبیه مال من گرفت، بارتندر یک نوشیدنی دیگه هم گذاشت جلوش که گویا یک ناشناس براش گرفته بود. بهش گفتم "آبجوی خوبیه". به نظرم جملاتی در این سطح بدیهی و ساده برای شروع مکالمه بد نیستن. خوب مست شده بودم. سریع چرخید گفت آره. احساس میکنم منتظر شروع مکالمه بود، چون بعد پرسید که به چه زبونی صحبت میکنیم و آیا اسراییلی هستیم؟ گفتیم نه فارسی، ایرانی هستیم. گفت من یه یهودی ضدصهیونیست هستم. نمی‌دونم چون دید ما ایرانی هستیم و ممکنه گارد داشته باشیم روی ضدصهیونیست بودن تاکید کرد یا پیش‌فرض با هر کسی آشنا می‌شد ضدصهیونیست رو بعد یهودی اضافه می‌کرد. برای شخص من فرق چندانی نمی‌کرد. مک‌گیل کارشناسی تاریخ خونده بود و مجدد یک کارشناسی پرستاری کلگری. فکر کنم با لیسانس تاریخ کار درستی پیدا نکرده که رفته از اول پرستاری خونده. حالا هم پرستار بود. یک مقدار در مورد ییدیش و تاریخ صحبت کردیم. دستشو دراز کرد و گفت اسم من لیزیه. به نظر من که خیلی خوشگل بود. باهاش خداحافظی کردیم و داشتیم میومدیم بیرون که من دو به شک شدم، رفتم سمتش و گفتم میتونم شماره‌ت رو داشته باشم؟ گفت آره و موبایلم رو بهش دادم تا شماره‌ش رو بزنه. حالا نمیدونم چون مست بود بهم شماره داد یا نه، هوشیار هم بود میداد. دو تا شماره‌ی قبلی هم که طی تقریبا یک سال اقامتم توی کانادا گرفته بودم یه فستیوال آبجو بود و همه آدما مست بودن. اون دو مورد رو فکر می‌کنم بیشتر چون مست بودن بهم شماره دادن، چون فرداش که بهشون پیام دادم جوابی نگرفتم.

لیزی اما بهم جواب داد. وقتی آخر شب بهش پیام دادم نوشت که از مکالمه باهام خوشحال شده. پرسیدم واتساپ داره که براش پادکست و ویدیو بفرستم. گرچه پرسیدن نداره، قبل‌تر چک کرده بودم و میدونستم داره. خواستم بهش القا کنم که خیلی آدم پیگیر و پاپیچی نیستم. گفت داره. از اولین پادکست تاریخی که براش فرستادم با واکنش مثبت تشکر کرد. همین تحریکم کرد که لینک یه مجموعه‌ی تلویزیونی با نام "داستان قوم یهود" رو براش بفرستم. این دومی رو سین کرد و جواب نداد. بعد فکر کردم نکنه کارم اشتباه بوده. انگار اون برا من یسری ویدیو بفرسته با عنوان "ایرانی‌ها". به نظرم حق داشت که جوابی نداد. گذاشتم آب‌ها از آسیاب بیفته و روز بعدش پیام دادم "من آخر هفته میرم همون بار، خوشحال میشم اگه تو هم بیای نوشیدنی‌ای بخوریم و صحبت کنیم". این رو هم سین کرد و جواب نداد. بدترین خبر ممکن. از یه جا به بعد شبیه فرو رفتن تو باتلاقه که هرچی بیشتر دست و پا بزنی فجیع‌تر فرو میری. فردا صبحش البته با یک پیام غافلگیرکننده و نجات‌بخش از این باتلاق بیرون کشیده شدم، نوشته بود که آخرهفته تولدشه و با دوستانش برنامه داره، ولی خوشحال میشه یه روز دیگه بریم. بعد از خوندن پیامش با خوشحالی به ادامه‌ی روزمرگی‌م پرداختم، اینکه دیگه هیچ‌وقت خبری ازش نشد مساله‌ی ثانویه.

نظرات 5 + ارسال نظر
تراویس بیکل جمعه 4 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 00:56 https://travisbickle1.blogsky.com/

داداشی ویدیوها چی بوده واسش فرستادی؟یه کم میزاشتیش حرف بزنه،ترغیبش میکردی از خودش بگه،یه جورایی بحث های غیراکادمیک میکردی.
ولی ایشالا که بهت پیام بده،با هم دوست بشین،بیرون برین و ازدواج بکنید.

ستون اون رفت که رفت.

تراویس بیکل یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 04:59 https://travisbickle1.blogsky.com/

بیا بقیه اش رو تعریف بکن.
چی شد؟

ستون دیگه سیک توییتر رو زدم میام مینویسم اینجا دیگه مرتب

تراویس بیکل یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 23:20 https://travisbickle1.blogsky.com/

دمت گرم

سمیرا شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 04:51

فرستادن ویدئوها همونطور که گفتین حرکت اشتباهی بود، چون اون یهودیه و به احتمال زیاد با فیلم ها آشنایی داشته، اینجور فیلم هارو هم معمولا مسیحی ها میسازن، قطعا خیلی باب میل خود یهودی ها نیست! وارد مسائل سیاسی مذهبی اصلا نشید، ریسکش خیلی بالاست! ولی اون خیلی خوب راه اومده بود، جا داشت شما یه حرکتی بکنید، مثلا اینکه تولدمه خیلی نشانه خوبی بود، تولدش روز بهش تبریک میگفتین مثلا

تبریک گفتم ولی پر زد رفت.

آویشن دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 17:46 http://Dittany.blogsky.com

برعکس نظر دوستان به نظرم ارسال ویدئو کار اشتباهی نبود ، حداقل خود من همیشه دوست دارم بدونم طرف مقابلم چه دیدگاه سیاسی و مذهبی داره تا آدم از همون ابتدای کار تکلیفش مشخص باشه نه اینکه به طرف وابسته بشی بعد ببینی چون چیزهای اولیه کاملا بر ضد هم هستین.
از کامنت ها فهمیدم دوستی شکل نگرفته ولی امیدوارم با یه آدم دیگه به تجربه بهتری برسی و خبرای خوش و همین جا بنویسی.

مهم نیست گور باباش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد