برای رفلاکس معدهم رفتم دکتر ایرانی، یک مرد حدود 50 سالهی جاافتاده. توضیح دادم و برام قرص نوشت و گفت توصیه میکنم که هر روز نخوری و گاهی یک عدد بخوری، یک موقعی میخواستی یک پیتزایی بخوری یا میخواستی بری خونهی دوستی مشروبی بخوری یک دونه استفاده کن. نمیدونم چرا پیشفرض داشت که اینجا من اساسا میرم خونهی دوستم و مشروب میخورم. من گاهی باری چیزی بریم میخورم ها آبجو، ولی اصلا بحث شخص من نیست، مشکلم با این بود که پیشفرضش این بود همه میخورن. ایرانیا اساسا جز اینکه دور هم جمع بشن و مشروب بخورن تفریح دیگهای ندارن انگار. قشنگ معلومه از محدودیت فرار کردیم، کسی هم نخوره میگن اینو ببین املی چیزیه.
از این جمعها سرطان میگیرم رسما. شما خیلی کم پیش میاد یک ایرانیای اینجا پیدا کنید که یک سواد و فکر خوبی داشته باشه و بشه ازش یاد گرفت و از معاشرت باهاش لذت برد. اکثرا همون استریوتایپ مدنظر دکتر، جمعی که خونهی همدیگه جمع میشن و با هارد لیکور خودشون رو خفه میکنن، در یکی از این جمعها دفعهی آخر خیلی جدی همه متفقالقول بودن که این که الان ما داریم میبینم خامنهای نیست و بدلشه، خودش معلوم نیست کجاست شاید مرده. این رو که گفتن من دیگه کلا سایلنت شدم و ساعت رو نیگا میکردم که کی میشه ازینجا زد بیرون. حالا یه دوست ترکیهای دارم اینجا، رفتیم لب آب یه جوینتی با هم زدیم و بعد رفتیم یه باری نشستیم یه آبجویی زدیم و بهش گفتم من به کیرکگور علاقه دارم و یک نفر دیگه که فکر نکنم بشناسی، ابن عربی. هر دو رو میشناخت و پشمهایم ریخت. گفت از اسپینوزا هم خوشش میاد. منم یک دورهای از اسپینوزا خوشم میومد. خوب شما ببین معاشرت با این آدما پوست من رو شفاف میکنه که متاسفانه نمیدونم دلیلش چیه بین هموطنها اینجور آدمها کمتر هستن و اکثرا انسانهای سطحیای هستن که نه تفکر انتقادی میدونن چیه و نه رفتار اجتماعی هنجار دارن، مثلا آقا یک چیزی رو یاد بگیریم در مورد زندگی شخصی افراد تا ازمون طرف نظر نپرسیده نظر ندیدم و نگیم که فلان کار رو بکن یا نکن، بخواد نظر شما رو بدونه میپرسه. یا در مورد مسائل قطعی نظر ندیم وقتی که سواد نداریم و همیشه با خودمون تکرار کنیم خیلی از مسائل هست که من نمیدونم یا نمیفهمم پس شاید بهتر باشه زبان به کام بگیرم. مثلا با یکی صحبت می کردم در مورد هواپیمای اوکراینی، گفتم من مطمئن نیستم که سپاه عمدی زده یا نه. گفت معلومه عمدی زده این چه حرفیه میزنی؟ گفتم از کجا مطمئنی؟ گفت ببین بابای من مهندس راداره. یعنی میخوام بگم خیلی از ما هنوز با مسائل پایهای منطق آشنا نیستیم، و نمیدونیم "روش علمی" یعنی چی: "یک روش پژوهشی برای اینکه علمی بهشمار آید باید بر پایه دادههای مشاهدهپذیر، تجربی و قابل اندازهگیری ساخته شدهباشد و از بنیادهای استدلالی روشنی پیروی کند". چون بابام مهندس راداره و گفته عمدی زدن دلیل خوبی برای اثبات یک نظر در مورد یک پدیده نیست. یا نگاه صفر و یکی، دوباره بحث قبل: "خمینی آدم خوبیه / آدم بدیه". "جمهوری اسلامی خوب است / بد است"، "دین کلا کسشره!". نگاه عاقل اندر سفیه دارن به کسایی که دین دارن یا اعتقاد مذهبی دارن، بعد ورودی مغزی خودشون جز زبالهی سوشیال مدیا نیست. آخه تو رفتی همه رو خوندی و من الان هر سوالی در مورد تاریخ ادیان و فقه و نظرات فلان عالم دینی ازت بپرسم همه رو آشنایی و میتونی جواب بدی دیگه که به این نظرات مشعشع رسیدی. نه که اعتقاد دینی داشتن ارزشه ها، کسی که فکر و اعتقاد رو مثل مال از ننه باباش ارث برده و شک نداره که آقا شاید داریم اشتباه میزنیم و این مغز رو آکبند نگه نداریم حالا هم اون روی سکه. سوال پرسیدن و شک کردن خیلی خوبه و مصداق فکر کردنه و از همه چیز باید سوال کرد، ولی بدون سواد و عقل حکم دادن و نظر دادن مصداق حماقت و بلاهته، حالا در هر مورد. الان باز یکی میاد مینویسه باشه اصلا ما جاهل تو فهیم! نمیدونم انتظار دارن من چی بگم مثلا در جواب این حرف. مثلا: اوکی البته من نگفتم فهیمم، ولی اگر تو فکر میکنی معیارهایی که از جاهل بودن گفتم رو داری من بحثی ندارم و ازت میپذیرم و برات آرزوی موفقیت و بهروزی میکنم، برا چی داری به من میگی؟
من یه شخصیتی دارم نمیدونم خوبه یا بده، احساس که بکنم با یکی نزدیکی ذهنی ندارم کلا کنسلش میکنم و از جمعهایی که اون آدم باشه هم فراریم. در اون جمعها هم قرار بگیرم سایلنت میشم. یا صحبت هم بکنم خیلی بحث رو باز نمیکنم و فقط دلم میخواد زودتر تموم شه برم. برای همین در خیلی از جمع ها مخصوصا جمع های بیشتر از 4 5 نفر معمولا خیلی کم حرف میزنم، چون بالاخره یکی دو نفر پیدا میشن زیاد باهاشون حال نکنم. به اون سایلنت میگن "selective mutism" و گویا یک اختلاله که به اوتیسم هم ربط داره. یکی از دوستای کارشناسیم بعد دو سال بهم پیام داد میدونستی من و تو تو طیف اوتیسمیم؟ گفتم تازه فهمیدی؟ گفت خودم رو میدونستم تو رو نسبتا تازه فهمیدم. من چندین ساله یه فکرها و شک هایی دارم وقتی به زندگیم و کودکیم و دغدغههام و تفریحات عجیبم (مثلا چک کردن روزانه ی ارتفاع امواج در ساحل غربی استرالیا در سایت ونتوسکای) و روابط اجتماعی پرچالشم فکر میکنم یه شک هایی میبرم، ولی نه میشه گفت هست نه نیست. چرک گلو نیست که آزمایش کرد و به قطعیت نظر داد یا جمع دو بعلاوه دو. ابزار قطعیت در تشخیص نداریم. روانپزشک ها هم ول معطلن هر کی خودشو بهتر از بقیه میشناسه. یک چیزی که چند سال میخوندم و شک داشتم که شت این چقدر همه چیش به من و حالم میخوره "اسکیزوئیده". برید بخونید، خود منه قشنگ. ولی باز رو اونم قطعیت ندارم. یکی از رفیقام که باهاش قطع رابطه کردم و دانشجوی روانپزشکی بود یک بار ده سال پیش اینا بهم گفت تو آسپرگر میخوری، یک سندرمی در طیف اوتیسمه. ولی اونم معلوم نیست شاید یه کسشری گفته.ولی بهرحال میدونم خیلی نرمال و تیپیکال نیستم و یه دردیم هست، وگرنه اینقدر نباید همه چیز سخت باشه و آدم گاییده شه در زندگی. بقیه رو میبینم به نظر نمیاد سخت ببینن همه چیز رو. از سلطان تراویس هم معذرت میخوام به خاطر این نسبت هایی که به خودم دادم، میدونم مخالفه با این کسشرهای اختلالهای روانپزشکی و این چیزهایی که مردم میبندن به خودشون. ADHD که هر کی گفت دارم این قطعا یه کون گشاد بیمصرفه که داره کس میگه و موبایل مغزش رو گاییده و اصطلاحا دچار مدیکالیزاسیون هستن. ولی دیگه حالا اینکه من مشکوک به یکسری از حالات هستم رو از من بپذیرین.
آخرین باری که پورن دیدم 2 مارچ بود و داره میشه دو ماه و آخرین باری که جق مق زدم هم تا دیروز 25 مارچ بود که یک ماه رو رد کرد و در این مدت دوبار خواب خیس دیدم. وقتی جق مق رو تعطیل میکنی و سکس هم نداری خواب خیس برمیگرده. یه کم کر و کثیف کاری داره و همه جا چسب کاری میشه ولی عیب نداره. یک اتفاق دیگه ای که میفته وقتی جق و مخصوصا مخصوصا پورن رو تعطیل میکنی اینه که ایرکشن میگیری بیا و ببین، شبیه چوب. وقتی پورن میبینی ایرکشن و اینات بگا میره و دچار اختلال میشه. حالا بگم اون بخش جقش تا دیشب بود و متاسفانه streak شکست. پورن ولی همچنان ادامه داره و انشالله هرگز دیگر نخواهم دید تا روحم کدر نشه. این جق هم به خاطر این بود یه داستان سوپر شروع کردم میخونم عجب چیزیه پشمام ریخته، انگار بالزاک یا همینگوی نوشته. شخصیت پردازی در حد لالیگا، 4 5 فصل میخونی هنوز سوپرش شروع نشده و داستان داره شکل میگیره. در مورد یه پسر 19 ساله ست که میره خونه خالهی 31 سالهش و اونجا خاله هه موتور پسررو راه میندازه. شخصیت های فرعی هم دارن وارد داستان میشن که عالیه،دوست خاله هه و دخترش. 19 تا فصله، برای تقویت زبانتون حتما توصیه میکنم. من جای مراجع عزام بودم خوندن داستان سوپر رو اوکی اعلام میکردم چون چشم های آدم رو آلوده نمیکنه و صرفا فکر آدم رو آلوده میکنه و جدا از اون خلاقیت و imagination آدم (فارسیش یادم نیس خارجی شدم) رو تقویت میکنه. لینکش اینه اگه بلاگ اسکای نبنده وبلاگ مارو:
https://www.literotica.com/s/summer-sabbatical
اینم از منبر امروز یک صلوات بفرستین و برید خونه هاتون.
Unlike Kisner and Sharp, scholars such as Steven Smith and Yirmiyahu Yovel interpret Spinoza as prescribing a solitary life of contemplation; they suggest a connection between rationality and solitude and, thereby, a natural link between intellectual perfection and withdrawal from the social.
... آنها پیوندی بین عقلانیت و تنهایی مییابند و در نتیجه پیوندی طبیعی بین کمال فکری و کناره گیری از امر اجتماعی.
خواستم کتلت درست کنم اومدم سیبزمینیهارو رنده کنم (اینبار خواستم سیبزمینی خام استفاده کنم ببینم چطوری میشه)، یکی از انگشتام رو بریدم. بعد اومدم پیاز رنده کنم با اون یکی دستم یکی از انگشتهای اون دست رو هم ایندفعه بدتر بریدم. کلی خون راه افتاد. رفتم کلی گرفتم زیر آب سرد. حالا باید برم مایع کتلتم رو ورز بدم و نمیدونم چه خاکی به سر بگیرم، هر دو تا دستم خونین مالین شده. چجوری باید رنده کرد که دست بریده نشه؟
علی کریمی مصداق بارز "تعز من تشاء وتذل من تشاء" هستش. آدمی که قهرمان این کشور بود چطور به مغاک ذلت افتاد. البته خداوند هم بسته به اعمال خود انسان بهش عزت و ذلت میده و از اون زاویه بخوای ببینی عزت و ذلت انسان دست خودشه. به خداوند فقط باید دعا کرد که به ما کمک کن اعمالمون ما رو عزت ببخشند و نگذار ما خودمون خودمون رو ذلیل کنیم که در آن صورت وای بر ما و هیچکس یاریگر ما نخواهد بود. به قول معروف خداوندا، لحظهای ما رو به خودمون وامگذار.
میخوام پایانبندی رو سیستم سلطان برم. یک صلوات بفرستید و یک بوس به مارگو رابی بدین.
یک چیزهایی میخواستم در مورد این اتفاقات چند روز اخیر بنویسم که یادم نیست. فقط اینکه بنده به استناد کامنتهایی که زیر ویدیوهای یوتوب شبکههای مختلف خبری از فاکس و سیانان و الجزیره و اسکای میبینم میتونم بگم که افکار عمومی دنیا با ایرانه. یک کامنت خیلی غالب این بود که "Iran has the right to defend itself" یا ایران حق داره از خودش دفاع کنه. به خصوص در دنیای اسلام و جنوب جهانی ایران خیلی محبوب هست الان.
من احساس خوبی میکردم از اینکه ایرانی هستم در اینجا، که کشورم تنها کشوری هست که نترسید از اینکه جواب حملهی اسرائیل به کنسولگری رو بده و نترسه ازینکه آمریکا که ابرقدرت و قویترین ارتش دنیاست هم پشت اسرائیله و کشورهای اروپایی هم پشت اسرائیل هستن. اونم کشوری که چندین ساله تحت شدیدترین تحریمها و انزواست، به خاطر اینکه آمریکا یک طرفه از قراردادی که امضا کرده بود خارج شد. از این سرلشگر باقری که فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح هست خوشم میاد، محکم و درست صحبت میکنه، برادر شهید حسن باقری هست که روحش شاد باشه. حالا هم اگر اسرائیل مجدد تخطی بکنه باید محکم پاسخ بدن و نترسن و ایمانشون به خدا باشه که خدا رو شکر دیدم همین موضع رو هم گرفتند. ایمان به خداوند و قلوب مطمئن چیزی هست که ما داریم و دشمن ما از آن بیبهرهست و این ایمان همان چیزی هست که در دفاع مقدس هم به ما کمک کرد و خیلی از این غربیها اصلا درکی ازش ندارن.
بنده به عنوان یک سرباز پاکدل به جمهوری اسلامی مخصوصا در سیاستهای داخلی و در سیاستهای اجتماعی و فرهنگی بسیار نقد دارم و معتقدم مقصر درجه اول گریزاندن مردم از دین هست و در سیاست خارجی هم نقد دارم و معتقدم این اشغال سفارتها کار بسیار اشتباهی بود و باید با همهی کشورها رابطهی دیپلماتیک داشت برحسب منافع ملی به جز اسرائیل البته که یک دولتی هست که از اساس بر پایهی جنایت جنگی شکل گرفته و یکی از معیارهای سنجش آزادگی انسانها و دولتها این محکوم کردن اسرائیل و جنایاتش هست. البته در این هم ایران یک مقدار ر یده و به جای اینکه شعار نابودی اسرائیل بده باید رویکرد پراگماتیستی داشته باشه و واقعیت رو بپذیره و دنبال راهکار دو کشوری برود تا فلسطینیان کشور مستقل خودشون رو داشته باشن. دیگه 10 میلیون یهودی ریختن اونجا دارن زندگی میکنن نمیتونی بریزیشون تو دریا که آخه آخوند سفیه.
دیگه دوران جنگ کلاسیک و سربازبازی گذشته و مخصوصا در مورد رویارویی ایران و اسرائیل اگر بنا به بالا گرفتن تقابل باشه همین موشکبازی و پایگاه نظامی زدن و اگر کار بیشتر بیخ پیدا کنه که امیدواریم نکنه زیرساخت اقتصادی زدنه، وگرنه اگر برنامه سربازبازی بود بنده فکر کنم برمیگشتم و برای کشورم میجنگیدم در مقابل دشمن متجاوز و مزدوران داخلی اون یعنی ایرانیان کثافتی که از حملهی اسرائیل به ایران دفاع میکنند، شبیه مجاهدین خلق که زمان جنگ رفتن زیر پرچم صدام و همدست و پادوی بیگانهی متجاوز شدن علیه کشور خودشون و دیدین که چطور به خاری و خفت افتادن و در تاریخ منفور و بدنام شدند. سرنوشت مزدوارن و پادوهای امروز اسرائیل هم همین است و چه بسا بدتر.
منبر امروز تمام شد یک صلوات بلند بفرستید و برای من و تراویس که عملا شمس و مولانا یا لولک و بولک و دو یار جدا ناشدنی هستیم نوشابهی نارنجی بیارید.
والا من فکر میکردم جمهوری اسلامی عاقل شده و سر این حجاب دیگه کوتاه اومده، ولی رهبر مثکه قصد وا دادن نداره و خیلی پیگیره که یک ملتی رو از دین بیزار کنه، اجرش با آقا امام زمان.
یک نکتهای رو هم بگم در مورد کانالی به نام وحیدآنلاین. این رفته رفته و خصوصا بعد از اتفاقات 401 به زبالهی خالص و عملا به یک واریانتی از ایران اینترنشنال تبدیل شد. همون حین اتفاقای 401 صبح بلند میشدم میدیدم 15 تا ویدیو گذاشته توی کانالش که قیام در گوهردشت کرج یا مهرشهر به پا خاست، ویدیو رو باز میکردی لیترالی 12 نفر تو پیادهرو داشتن راه میرفتن داد میزدن رضاشاه روحت شاد. همون موقعها من لفت دادم، اخیرا شنیدم افتاده به خایهمالی اسراییل که تعجبی هم نداره.
از 7 آپریل که میشه سه روز پیش من دقت کردم کم کم روی زمین داره آثاری از سبزی دیده میشه و انگار بهار داره میاد، مردم رو بعضا میبینی که با شلوارک و تیشرت بیرون هستن در حالی که هوا 7 8 10 درجهست در بیشینهاش.
داشتم فکر میکردم هرچقدر هم آدمها به تو بدی کردند تو بگذر و خوبی کن، چرا که تو اگر خودت رو از خشم و نفرت و کینه پر کنی اول از همه به خودت بدی کردی. اگر کسی ناراحتت کرد به جای رفتار "پسیو اگرسیو" به طرف بگو این رفتارت من رو ناراحت کرد، به خصوص اگر فرد نزدیکی به تو باشد. اگر دور باشد که لزومی به رابطه نیست و فاصله رو میشود حفظ کرد، اما بدی متقابل نکرد.
این قضیهی اسرائیل و حماس کاملا مصداق "و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین" هست، یعنی از همون 7 اکتبر اسرائیل در هر سناریویی که انتخاب میکرد بازنده بود و فلسطین در هر سناریو برنده. در نهایت حق پیروز است.
بنده حدود یک ماه و یک هفته است که از دیدن پورن کاملا چشم شستهام و حدود دو هفته است که از خودارضایی کاملا دست شستهام و قصد دارم رکورد قبلی خودم رو که دو سال پیش اینطورا حدود 6 ماه بود بهبود ببخشم و روح خودم رو از آلودگی پاک کنم. یکی توی یکی از این فرومها نوشته بود این سالار برای این ساخته نشده که بگیری با دست اینور اونورش کنی این ساخته شده تا فرو بره در یک چیز دیگری و کاملا سخن برحقی بود.
یه صلوات بفرستین منبر امروز تموم شد.