من مهمترین دلیلی که هیچوقت در طول زندگیم یک لحظه هم به این فکر نکردم که روزی بچهدار بشم و الان هم به قطعیت میدونم که هیچوقت نمیخوام بچهدار بشم اینه که نمیخوام این ژنتیک کیریای که دارم به انسان دیگهای منتقل بشه و بیصبرانه منتظرم با خودم به گور ببرمش. بعدا بیشتر میشکافمش.
حسن یزدانی مصدوم رو برای چی فرستادین المپیک کسکشا؟ چرا بین یزدانی و قاسمپور انتخابی نگذاشتین؟ خیلی اعصابم خرده.
این تکواندو هم من میدیدم حریفم دو متر قد داره و من بیست سانت ازش کوتاهترم همون اول دست میدادم میومدم بیرون، چجوری این دیلاق کیری رو یکبار قبلا برده بوده؟ این یارو کافی بود لنگشو 90 درجه بیاره بالا زرت تو سر این ورزشکار ایرانی بود.
صلوات ختم بفرمایید
یک برخورد سانتیمانتال رایجی هست هم بین مردم عادی هم بین خیلی از سلبریتیهای دوزاری (شاید از سلبریتیها منتقل شده باشه به عموم اساسا)، دراماتیزه کردن خیلی از مسائل و خاکستری کردن قضاوتها در حالی که قضاوت بسیار روشنه. مثلا در مورد ناهید کیانی و کیمیا علیزاده، ای وای و آه و ایرانی بمیرم برات و الان بردیم یا باختیم؟ و فقط برای ایرانیها اتفاق میفته و فلان. حتی بعضی سیاستمدارها، دیدم آذری جهرمی نوشته "ایران خانه همه ایرانی هاست؛ کاش کیمیا به ایران بازگردد و دوباره برنده باشد." طرف درست خودش اصلا نابغه ولی بهرحال با پول و امکانات این مملکت رفته و مدال المپیک گرفته و بعدش خونه و پاداش و امکانات، بعد یکهو تو اردوی خارجی جیم میزنه و میره پناهنده میشه. به وطنفروشی بسنده نمیکنه و گهخوری سیاسی هم تا جایی که امکانش رو داره میکنه با وکالت و فلان سر 401. زیر پرچم کشور دیگه هم میاد با ورزشکار ایرانی مسابقه میده. ولی عیب نداره، ایران کشوریه که برای خائن فرش قرمز پهن میکنه، تا جایی که میتونید به این کشور خیانت کنید چون گویا هیچ هزینهای نداره و هروقت بخواهید میتونید برگردین و "دوباره برنده" باشین. در حالی که قاعدتا خائن جنازهش هم نباید به کشور برگرده.
باریکلا به مبینا، باریکلا دختر ایران، افتخار همهی ما هستی، اشک توی چشمام حلقه زد. درد و بلات بخوره تو سر وطنفروشهایی مثل علیزاده.
دیشب خواب دیدم شدم معاون اول پزشکیان، پزشکیان رفته پیش خامنهای جلسهی خصوصی برای نهایی کردن کابینه من هم با شورت نشستم پشت در. پاشدم رفتم پیششون بعد فکر کردم شاید صحبت خصوصیای چیزی دارن جلوی تو نمیخوان بگن باز اومدم بیرون. کلا هم اینجوری بودم که داداش معاون اول پست مهمیه اعتماد به نفس داشته باش و نظر بده. فقط نمیدونم چرا شورت پام بود.
در بخشی از همین خواب دیشبم انگار برگشته بودم ایران و داشتم فامیل رو میدیدم، بعد یهو دایی مامانم رو دیدم و رفتم بغلش کردم و بوسش کردم. خیلی من رو دوست داشت و چند سال پیش فوت کرد. اسمش سیاوش بود و شازده بود و جوانی تویسرکان معلم مدرسه بود، خودشون بچهای نداشتن. سلطان تراویس نکتهی خوبی گفت و این که اگر خواب درگذشتگان رو دیدین به نیتشون کار خیری بکنید، من هم فعلا رو دور هستم، ایشالا اومدم ایران مبلغی به یادشون کمک میکنم. ببینیم فهرست طولانیتر میشه یا نه فعلا دو نفر.
بنده به خاطر اینکه پست قبلی برخی خوانندگان از جمله نیکو جون رو دچار ترومای روحی کرد طی یکی دو روز آتی یک پست جالب میگذارم که اون جبران شه.