نیمه شب در آلاسکا

آه ای باران
ببار!
روز ها و شب ها ببار

هفته ها و ماه ها 
بر سر این شهر سیاه ببار.


خیابان های شهر را بشوی و ببر
ساختمان های خاکستریش را

صف ماشین ها را

همه و همه را ببر.

حتی آدمهایش را هم اگر خواستی...

جز من و معدودی.

آری من را نشوی چون من آدم جالبی هستم و شعرهای قشنگ می گویم.



نظرات 5 + ارسال نظر
فرزام جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 22:45

ترجیحا فردا باران نباره!
و هماهنگ کن صب ، اون مصیبت رو با هم حمل کنیم ، اگر خواستی

nastaran دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 13:30 http://nastaran-pashang.com

من هیچ عنادی با بارون ندارم میخواد بیاد میخواد بره..ولی این رعد و برق چیه ؟!دیشب کلا به زندگی پس از مرگ ایمان آوردم .احساس کردم ابر لعنتی توو اتاقم ترکید !

آیدا در شب شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 19:26 http://ayda90.blogfa.com

حتی با باران هم پاک نمی شویم , جایی نمی رویم

سیل می باید

nastaran جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 22:36

خوب دیگه چه خبر
کم می نویسی این حیفه که !

زیژخک دیوانه سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 14:19 http://zijkhak.blogfa.com

شعر‌های خیلی قشنگ می‌گویی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد