یک مقدار از شرایط آرمانیم دور هستم و تنها چیزهای جالبی که توی این چند وقته بهشون فکر کردم یکی اینه که چقدر جالب میشد استان های قم و اراک و قزوین دریاچه بودند چون هیچ نکته ی هیجان انگیزی ندارند و دیگر این که به طور جدی به مهاجرت به بوسنی و هرزگوین که الان گویا دیگه هرزگوینش پریده فکر کردم.چون از بچگی دوست داشتم توی سارایوو زندگی می کردم و به معلمای دبستانم هم چند بار اینو گفته بودم که هیچ وقت جواب خاصی ازشون نشنیدم.سارایوو آب و هوای خیلی مطبوع و سرد و نمناکی داره و کوه و درخت زیاد داره.مضافا این که مردم با ادیان مختلف در صلح و صفا دارن کنار یکدیگر زندگی می کنن.(البته بعد از جنگ 20 سال پیش که همدیگرو قتل عام کردند).یک نکته ی جالب دیگه راجع به سارایوو اینه که اونجوری هنوز پیشرفته نشده که آدم خیلی خوش بحالش بشه ایده ام اینه که یه چیزی تو مایه های پاریس جنگ جهانی یا نیویورک دوران رکود اقتصادیه که خیلی جای جالبی میتونه باشه از نظر من.
این کشورهای بالکان یک تختشون کمه هر ماه باید یه آپدیت از نقششون بدن بیرون که احیانا کشوری مستقل شده باشه یا ایالتی از این کشور پریده باشه اونور..آروم بگیرین لطفن اونقدر ها هم که فکر می کنین با هم فرق ندارین.فقط مختصری تفاوت قومیتی دینی که ممکنه خون همدیگرو بابتش بریزین ولی بر پایه ی احتمالات که نمیشه زندگی کرد.
چند وقته به این مسئله هم فکر می کنم که اگه احیانا روزی توی ایران به قدرت برسم دوباره ارمنستان و آذربایجان رو ضمیمه ی ایران می کنم.تصمیم دارم این پیشنهاد رو به گرجستان و روسیه ام بکنم اما در مورد روسیه خیلی مطمئن نیستم که قبول کنن.هرچند خیلی دور از ذهنم نیست که رد کنن چون جز داشتن یک تاریخ رقت بار و سیاست خفت بارتر اشتراک دیگه ای با هم نداریم.
بارون که میاد خوب بعضی آدما دوست دارن پنجره رو وا کنن بیرونو نیگا کنن.منم هر از چند گاهی این کارو می کنم و سرعت خیس شدن زمین و مناطقی از زمین که امکان آبگرفتگی درشون وجود داره رو بررسی می کنم.در همین اوصاف می بینی کله های دیگه ای هم از پشت پرده و پنجره پدیدار می شن.حرکت شایسته اییه انصافا آدم بد نیس اومدن بارونو یا این کوچک ترین کاری که از دستش بر می آد ارج بنهه.
چند روز پیشم که بارون اومده بود یه بچه هه کلشو از پنجره کرده بود بیرون و یه چتر قرمزم گرفته بود رو سرش.صحنه ی جدا ارزشمندی بود.یاد بچگی خودم افتادم که چتر می بردم حموم با لباس وا میسادم زیر دوش.
اوضاع پایداری خواهم داشت تا چهار پنج ماه آینده و چه بسا تا یک سال آینده چون دارم برای ارشد میخوانم و به سربازی فکر می کنم و همچنان رویای مهاجرت به بوسنی و هرزگوین را در سر می پرورانم.
حالا چرا بوسنی هرزگوین؟چرا زیمباوه نه؟یا مثلا گینه نو؟
حالا من اگه میگفتم زیمباوه میگفتی چرا بوسنی نه.گینه نو مرطوبه خوشم نمیاد در مورد زیمباوه هم یه مقدار نژادپرستم با سیاها نمیتونم کنار بیام
نه بابا بوسنی چیه اونجا هم خوبه ها اما سوئیس بهتره !
این جنگی که اونجا بوده فجیع بود جنایتها شد البته مثل باقی جنگها یه عده هم خواستن این وسط استفاده ها کنن شوتشون کردن بیرون تحویلشون نگرفتن.. .
نمی خوام خیلی در رفاه باشم سوئیس آدم زیادی خوش بحالش میشه
hatman rafti chatretam ba khodet bebar
هه چطوری میلاد!اره اصلا بیا یه سر با هم بریم!
انقد از این فراز و نشیبای ذهنی افراد
کلا این مدل فکر کردن و نوشتن خوشم میاد!
از عبارت های شایسته و ارزشمند به طرز ارجمندی استفاده کرده بودی
سارایوو. کارت پستال بفرست اگه رفتی. اگه نرفتی هم هیچکار نکن همین وبلاگ رو بنویس
آخ آخ اگه رفتی یه اتاق دوتخته بگیر منم خبر کن میام
در ضمن نوشته ی پیشنهادی رو نوشتم :دی
فیودورم نبش قبر می کنیم میاریمش اونجا!
منم برای ارشد میخونم و عاشق بارونم با بچه ای که چتر خوشگلشو گرفته دستشو تو خیابون زیر بارون تنها بدون دغدغه به راهش ادامه میده
میشه وقتی به قدرت رسیدی با فرانسه بر سر خریدن پاریس به توافق برسی اونم بیاد جزو ایران بشه؟
ضرر نداره که پیشنهادشو میدیم!
سلام...
در مورد...اراک و قزوین موافق نیستم ولی اگر قم دریا چه بود یا که زیر آب بره و دریاچه بشه...می تونست خیلی مفید باشه.
واین که چرا در مورد اراک وقزوین موافق نیستم باید این را بگم تو قزوین ما کلی انگور دارم... و تو اراک هم یک چیزای هست...که خوبه ولی این قم...جای خوبیه برای دریاچه.
ممکن هم هست گونه های جالبی از آب زیان بتونن اونجا به وجود بیان مثلا مکارم دریایی
اگه رفتی منم ببر.آفرین.باش؟ :(
دومین نفری هستی که اعلام آمادگی کردی!احتمالا یه دو سه نفر دیگم اضافه میشن با این قطار تلق تولوقیا میریم.
از بچه ای که با لباس و چتر بره زیر دوش حموم خوشم میاد:دی
حوصله نداشتم چک کنم ببینم آیا بخاطر کامنتهایی که زدی خانمها و آقایان لطف کردن واست کامنت گذاشتن یا نه! اما خب به هر ترتیب خوبه که مخاطبهای ثابت پیدا کنی بهت تبریک میگم به کارت ادامه بده!
برای دوام کارهایی هست که باید کرد به هر حال!بدم نیست البته
درمورد اینکه اراک و قم دریاچه بودن موافقم اونوقت در این صورت ما توی آب زندگی میکردیم اراک میشد ونیزی دیگر...!!!
بلاخره یکی فهمید اراک جاذبه نداره،نـــــداره، نداره... حالا هی به این اراکیا بگو مگه میفهمن...
البته من خیلی چرخ نزدم اون دور و ورا که قضاوت منصفانه داشته باشم صرفا به عنوان یک رهگذر به نظرم قابل دریاچه شدن اومد!
منم باهات موافقم،سوییس جای مناسبی واسه زندگی نیست،زیادی با فرهنگ هستن آدم حوصله اش سر میره...من اصلا بد جور درگیر این خلاقیت ذهنی هستم !!!اگه قم و ارک دریاچه میشد!!!ولی باز هم بورینگ بود،یه دریاچه بدون جذابیت بورینگ...
آی آی آی این اشتراک تاریخ رقت بار و سیاست خفت بارتر رو هم خیلی خوب اومدی .این جمله یکی از نقاط قوت این پست میتونه باشه ،واقعا سر ذوق اومدم
حالا دریاچه دریاچس دیگه!حالا فکر کنم بیشتر شاید از این قایق پارویی قوها راه انداختم توش.حالا فعلا بذار آب دریاچه رو جور کنم بعدا یه فکر بابت هیجان انگیز شدنشم می کنم!