تکنیمونت

متاسفانه در چند ماه گذشته به دلایل اینکه مشغول درس و این مسائل بودم ذهنم یک مقدار درگیر بود و چیز جالبی برای نوشتن پیدا نمی شد.ته تهش این بود که چند وقت پیش خواب دیدم رفتم برلین موزه ی یهود و فردا شبش دنیل لیبسکیند معمارشو خواب دیدم.باور کنید.احمقانه ترین اتفاقی که ممکنه برای یه نفر بیفته.فقط یادمه اعصاب نداشت چون چند تا چیز بهش گفتم که خوشش نیومد.برای اینکه حجم آشفتگی ذهنیم دستتون بیاد اینو بگم که یه دفعه هم خواب دیدم از اتوبان شیخ فضل الله انداختیم با یکی از رفقا داریم میریم ایتالیا.تا شرق ترکیه م رفتیم ولی چون شب شد برگشتیم خونه فردا صبحش دوباره راه بیفتیم.

یک مجموعه پنجاه سال موسیقی ایرانی داشتم که الان اومدم یه مقدار گوش بدم ولی با توجه به اینکه ده سال گوشه ی خونه خاک می خورده صدای ویولوناش کنترا باس شده.همینه دیگه سی دی و این مزخرفات خراب میشه.هاردم دو تا مسئله داره مشکل اول اینه که آدم باید بخره مشکل دوم اینکه می دزدنش.

چند وقت بود داشتم فکر می کردم چقدر خوب میشد میتونستم برم سیبری زندگی کنم.یه کلبه چوبی بدون هیچ امکانات مدرنی(البته اگه حمام آب داغ و کلکتورهای خورشیدی و سنسورهاش هوشمند امنیتی داشته باشه بد نی).چند تا سگ گرگیم برای سورتمم نیاز دارم.نمیدونم کایوتو میشه به سورتمه بست یا نه ولی گمون نکنم.البته کاملا ایزوله نباشه که شبیه اون جک نیکلسون تو شاینینگ بعد یک ماه با تبر نیفتم دنبال ملت.به یه قمارخانه ی محلی با تعدادی پیرمرد روس مستم راضیم.

بر حسب اتفاق چند وقت پیش تصویر ذهنیم رو در یک سایتی پیدا کردم:








این هم آدرس این عکساست که توضیحات این یارویی که رفته اینجا رو نوشته و جالبه.البته تزئینات داخلی خونه خیلی روسیه دیگه آدم حالش به هم میخوره.ولی جدا جای باحالیه.احتمالا منطقشم پر ارواح زجرکشیده ی تبعیدیان روسیه تزاری و شوروی به سیبریه که جون خودشونو تو اردوگاههای کار اجباری از دست دادن که همین کلی قضیه رو جالب تر می کنه.

یه مدت فکر می کرم آفریقای مرکزی متمابل یه جنوب هم جای جالبی برای زندگی و کار باید باشه شبیه این استعمارگرای انگلیسی که وسط یه دشت پر شیر و پلنگ و جک و جونور یه ویلا دارن و با تفنگ نشستن رو ایوان و سیگار می کشن و منتظرن یه سیاپوست رد شه با تیر بزننش.

ولی یه مقدار رطوبت هوا مث که زیاده بعضی جاهاش که من سیستمم نمی سازه.هرچند از برده داری و استعمار بدم نمیاد ولی یه سری مشکلات هست اونجا که خیلی ارزششو نداره همین یخ زدن تو سیبریو ترجیح میدم.

راستی اسم وبلاگمم همین جوری عوض کردم تنوع شه دلمو زد دوباره همون قبلیرو میذارم.


نظرات 11 + ارسال نظر
بزرگ فیلسوف کوچک جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 15:32 http://gerioush.persianblog.ir

هوم....
منم همیشه به زندگی در یه جای سرد، ترجیخا یخ! فکر می کنم اما یه جایی مثل آفریقا به خاطر گرماش برای من جکم تبعیدگاه داره!!!! الان کلی ناراحتم زمستون داره تموم میشه

اینجا زمستون شروع نشد که بخواد تموم شه!همینه دیگه عقده ای شدیم!

مهسا جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 16:26 http://unicoamore.blogfa.com

بعد خوش به حالت نمیشه این همه برف یه جا داشته باشی؟:D
این عکسا...وای!پر از آرامشن
چه سکوت سرد خفنی اونجا میتونه جاری باشه!

یه چیزی اونور آرامش..مخصوصا عکس آخر انگار اینا موجودات فرا زمینین!

پسرک مزخرف.. . جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 18:13

منم فکر میکنم روحسابه سکوت و آرامش منطقه انتخابی مکان مناسب است با آنچه ارواح و اجنه نیاز دارند برای بودن و موندن.. من که حاضر نیستم مدت زیادی تو این فضاهای پر برف و سرد هوا بمونم.. . روحت در ٱرامش نیست و ذهنت آشفته احواله.. بنظر من باید بری کلیسا نزد پدر روحانی کمی به گناهانت اعتراف کنی یه وقت دیدی به آرامش رسیدی.. میگم این درخت زبان گنجشک همونی نیست که برا ناتوانی جنسی ازش استفاده میکنن؟!

منم بعید میدونم 1 ماه بیشتر دووم بیارم.بخوای نخوای میشی جک نیکلسون یه روحی جنیم میاد میره توت.کلیسا ملیسام بعید میدونم تا شعاع 500 کیلومتری باشه.
زیان گنجشک درخت مقدس اسکاندیناویه گویا کاربردای درمانیم داره ولی ناتوانی جنسیو نمی دونم!مغز خارپشت آفریقاییم میگن در درمان ناتوانی جنسی موثره حالا بیا ثابت کن.

ورجینیا وولف جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:49

منم با خودت ببر

بذا حالا ویزای خودم بیاد!

زیژخکِ دیوانه شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 http://zijkhakelooli.blogfa.com

دلم واسه این خل بازی‌هات تنگ شده بود

مخلصم!

نفیسه شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:04 http://nafisebano.blogfa.com

ایول بابا شما خیلی خارجی هستید ها !!
ما که خیلی بخوایم خواب عجیبی ببینیم دیگه مثلا فوقش دبی میشه!!
سیبری خیلی سرده آدم گاهی دوست داره تو آفتاب واسته و موهاش داغ شه . مخصوصا وقتی از حموم میای بیرون که موهاتم خیسه خیلی آفتاب حال میده. ولی تو سیبری نمیشه!

البته با توجه به عرض جغرافیایی بالای منطقه تابستانها بیشتر از 20 ساعت توی آسمونه و زمستون ها برعکس.برای همین تابستون ها به اندازه ی کافی خورشید توی آسمون حضور داره فقط یه مقدار قابل توجهی مابل می تابه که چندان برای خشک کردن مو و اینا جوابگو نیست!

پوریا سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:42 http://blueground.blogsky.com/

نیازی به تبلیغ ندارم...راستی من برف دوس دارم اما نه به اندازه هوای خیلی مرطوب...یه روز میرم کلمبیا...مث اون فیلما که با شمشیر گیاهارو میبرن!!!یه عکس میندازم که وسط جنگل تو یه دستم رون کباب شده خرس و تو یه دستم یه لیوان راکی...حالشو ببری!!!

کلمبیا؟پر مارهای سمی و کروکودیلو پیرانا و انواع و اقسام خزندگان و موجودات دوزیست تهوع آوره.میتونی 5 دقیقه بری تو رودخونه شنا کنی بیای بیرون مبینی نصف بدنت رفته.حالا خود دانی

پوریا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:00 http://blueground.blogsky.com/

سلام فیل...یه چی نوشتم...منتظر نظرتم شدید...

پوریا پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:09 http://blueground.blogsky.com/

سلام فیل...یه سر به من بزن...

سعید چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 19:14 http://حسش نیست الان بذارم میدونی خودت

من یه مدت پاریس رو دوست دارم بعدش یه مدت تگزاس دوست دارم بعدش یه مدت وین دوست دارم ، یه مدت هم برم مثل فیلم د هالیدی تو یه ویلای انگلیسی تو سورری

محمدحسین پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:22

ااا فیل! من یه چند وقت نیومدم اینجا دو تا پست گذاشتی. قبل از اینکه برم بعدی رو بخونم باید بگم خوابات معرکه بود. این خوابا اصولا از خوابای منطقی و به اصطلاح تعبیر دار بیشتر حال می ده. همین که یه اتفاقایی توش میفته که هیچ توجیهی نداره خودش کلی باعث خوشحالیه. مثلا خود من یه بار خواب دیدم که ماشینم گم شده، هر چی دنبالش گشتم پیداش نکردم. آخر خواب فهمیدم که مامانم می ترسیده ماشینم خراب شه، برداشته ماشینو گذاشته تو یخچال!
درباره سیبری هم که خب نمی شه مخالف بود. راستی، خسته نباشی دلاور از درس و مقش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد