یکی از فانتزی های ذهنی من بعد از دیدن نمایش دکتر فاستوس این بود که روحم رو به شیطان بفروشم ، بلافاصله بعدش تصویر دوریان گری رو خوندم ، اون موقع بیست سالم بود ، دیگه عزممو جزم کرده بودم ، باید روحمو به شیطان میفروختم ، ولی از شانس بدم شیطان یه روز اکمد تو خوابم گفت : " برو بچه جون ، برو ! برو دم خونه تون بازی کن " :-)
ولی خیلی هیجان انگیز میشه ها.مثلا فکر کن اگه بین آدم و شیطان رابطه ای مثل رابطه ورمتیل و لردولدمور برقرار میشد چقدر حال می داد.کلی می تونستیم با شیطان بریم سفر.
پس تف تو روحت
انقدر نگفتم زیاد نکش...بیا...تحویل بگیر!
به نزد من بیا فرزند،
به نزد من بیا
و اعتراف کن؛
شیطانت را اعتراف کن و به بیرون بریز؛
هیچ اهریمنی پس از اعتراف صادقانه زنده نمی ماند
اعتراف کن؛
نه!!ینی چیکار کردی حیوان عظیم الجثه ارام ومهربان؟
میگم بانو گالادریل بیاد بترکونه اهریمنتو!
یکی از فانتزی های ذهنی من بعد از دیدن نمایش دکتر فاستوس این بود که روحم رو به شیطان بفروشم ، بلافاصله بعدش تصویر دوریان گری رو خوندم ، اون موقع بیست سالم بود ، دیگه عزممو جزم کرده بودم ، باید روحمو به شیطان میفروختم ، ولی از شانس بدم شیطان یه روز اکمد تو خوابم گفت : " برو بچه جون ، برو ! برو دم خونه تون بازی کن " :-)
ولی خیلی هیجان انگیز میشه ها.مثلا فکر کن اگه بین آدم و شیطان رابطه ای مثل رابطه ورمتیل و لردولدمور برقرار میشد چقدر حال می داد.کلی می تونستیم با شیطان بریم سفر.
فاوست شدی؟ (ای بابا آخر سر هم نشد این فاوست رو بخونما):دی