من یه متهم صد در صدم

دیروز یه تصادفی کردم که مرگ رو دیدم. ماشین له شد. خودم به درک، دنیا رو بهم دادند که مامانم  فقط پاش شکست. موقع تصادف و بعدش به این فکر میکردم که چقدر آدم کسشعری بودم، میشد بدون توقع به آدما خوبی کنم و نکردم، بعضیا رو اذیت هم کردم.

نظرات 4 + ارسال نظر
زینب سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 20:03 http://twist-again.blogfa.com

شت. منم چند ماه پیش تصادف کردم، مامانم دستش شکست. ماشینم پوکید. خودم سالم موندم متاسفانه!

Mahi چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 00:36 http://gulsa.blogsky.com

میترسم؛ وقتی حسم نسبت به یه تجربه مشترک شبیه بقیه باشه، شبیه اونچه از قبل بهم گفته بودن که اگه فلان بشه بیسار... چون میگم اگه منم همون حسو داشته باشم که دیگه من نمیشه! میشم یکی که تو همون شاهراه که هزاران نفر قبلا طی کردن و ترسناکتر اینکه تهش معلومه نتیجه مشخصه، اگه منم قراره همون نتیجه رو بگیرم... احساس پوچی و بیهودگی میکنم از زنده بودنم :(

[ بدون نام ] جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 01:58

مامانتو دوست داشتم.. بهم حس خوبی میداد..پدرت.. خواهرت.. دوسشون داشتم.. احساس خانواده میدادن..

اما بله, خودت آدم خوبی نبودی.

درست میگی، ببخش منو به خاطر حرفها.

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1397 ساعت 17:21

حرفها؟
حرفها؟؟

هه

خوب بسه دیگه پررو نشو بیا برو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد