"خیلی وقت است یاد گرفته ام که اگر موضوع بزرگی بین دو نفر وجود داشته باشد و درباره اش حرف نزنند درباره ی هیچ موضوع مهم دیگری هم نمی توانند صحبت کنند."

مامان و معنی زندگی- اروین یالوم

نظرات 4 + ارسال نظر
سحر سه‌شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 22:13

اینجا روسالی یه بار که وبلاگ تراویس رومیخونم میام سر میزنم.
فکرمیکردم آدم اهل مطالعه وروشنی باشی، اما الان که متنت راجب دیت گذاشتن رو خوندم یادم اومد متنی هم راجع به دخترای ترشیده ای که میتونن برن یکی رو به فرزندی قبول کنن نوشته بودی که انقدر آزارم داد که دیگه اینجا نیومدم.
در مورد دیتت: بنظرم راجع به بو حق داشتی، البته خیلی آدمها هستن که مشکل جسمی دارن و عرقشون بشدت بدبوه و کاریشم نمیتونن بکنن
اما راجع به اضافه وزن، یاد جنگ و صلح افتادم (خیلی سال پیش خوندم واسامی رو یادم نیست،اما دختر زشتی بود به اسم ماریا،که چون پولداربود خاستگارانی داشت،اما نمیپسندیدنش.
توی جنگ بطور اتفاقی با پسری برخورد کرد که عاشقش شد و یک عمر ماریا رو زیبا و باوقار دید.
منظورم اینه که شاید نخواد لاغر شه، شاید دلش بخواد از زندگی لذت ببره وهرچی دلش بخواد بخوره، شما هر وقت به این دید رسیدی که دیگران رو همونی که هست بپذیری، و اگر نپذیرفتی نیای از انتخابهای خصوصی زندگیش ایراد بگیری، اسم وبلاگ رو بگذار فیلسوف
شاید یکی پیدا شه و عاشق این موجود با اضافه وزن و شکمو شه، نه اینکه اون بخواد لاغر شه که شما بپسندی

حق با توعه. من اون پست رو یکی دوبار پاک کردم ولی نهایتا گذاشتمش، قدری بخاطر اینکه فکرای اون موقعم رو در معرض قضاوت بگذارم. الانم با اینکه میدونم خیلیا با خوندن اون از من ممکنه بدشون بیاد پاک نمیکنم، عوضش میپذیرم که حرفام احمقانه بوده بخشیش و بخاطرش عذرخواهی میکنم، و سعی میکنم هیچ وقت با این نگاه منفی و سطحی به هیچ آدمی نگاه نکنم.

سحر پنج‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 22:21

جوابت قشنگ بود،مخصوصن اونجاکه گفتی میخاستی فکرای اون موقعت رو درمعرض قضاوت قرار بدی.
واقعیت اینه که اکثر ما در سطح ناخوداگاه ارتباط برقرار نمیکنیم،چون بشدت کدورت میاره، منظورم میدونی چیه؟اینکه مثلن من یه مرداهل خونواده و محترمم،اماگاهی در عمقی ترین لایه ناخوداگاهم کششی برای ول کردن همه چی و فرار با یه زن ناخوشنام میادسراغم،یاگاهی حتی از زنم متنفر میشم،بیان این احساسات بشدت ایجاد کدورت میکنه،امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشی
شاید شماهم اینجا،احساسات واقعی و رتوش نشده ت رو بیان کردی،شاید در سطح ناخوداگاه حرف زدی و همینه ک تلخش میکنه
به هرحال،ممنون از جوابت
ممنون از وابت

شهرزاد پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 18:47 http://Sodahayeyeksaye.blogfa.com

به نظرم کاملا درسته این جمله. همیشه دلم میخواسته از یالوم بخونما هیچ وقت نشده....

تراویس بیکل جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 19:09 http://travisbickle1.blogsky.com

چون تو کامنت ها اسمی از بنده حقیر برده شد گفتم بیام یه سلامی عرض کنم و برم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد