-
Strawberries
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1395 22:10
Hans zimmer - Now We Are Free (Gladiator Soundtrack) Hans zimmer - Time (Inception Soundtrack) Hans zimmer - No Time For Caution (Interstellar Soundtrack)
-
گناه من رو اگه میشه لطفی کنید بفرمایید، با تشکر.
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1395 15:59
من فکر می کردم اوضاع احوال ایران بهتر میشه بعد 92 و برجام و اینا. هندم که بودم وسط اون گرما و کثیفی و اینا، حس وطن دوستیم زده بود بالا. فکر میکردم چه کشور قشنگی داریم، چه فرهنگ خوبی داریم. موسیقی دلنشینی داریم، معماری خوبی داریم. غذاهای معرکه ای داریم. ایران بزرگه و غالبا هم هوای خنک خوبی داره (حداقل تو شش ماه از...
-
اینارم بگم لال از دنیا نرم
جمعه 27 فروردینماه سال 1395 22:51
+ با فرانسوا (معلم فلسفه هه) بحث فکر کردن، کتاب خوندن و اینها شد. گفتم که به نظر من فلسفه مخصوصا هرچقدر تئوریک تر، مزخرف تر و کسشره. کلا آدمی که یه گوشه ای بشینه و اسم خودش رو بذاره فیلسوف و رسالتش تفکر و صادر کردن نظریات باشه خیلی ابله و بی مصرف تشریف داره. من تینیجر بودم خیلی کتاب میخوندم، ذهنم خالی بود و عطش...
-
تقدیم به شیخ (ع)
جمعه 27 فروردینماه سال 1395 20:40
#بنارس
-
چه ابرتیره ای گرفته سینه تو را
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1395 20:57
نیمه شب به دهلی رسیدم. از فرودگاه یه تاکسی طوری گرفتم تا جام و خوابیدم، در حالی که صدای سگ، پرنده و یکسری جانور دیگر تمام شب به گوش می رسید. صبح چهارشنبه با آرین قرار گذاشتم، دوست نادیده ام از سایت کاوچ سرفینگ. آرین آدم نادری بود، چون باباش از پارسیان بمبئی بود و مادرش اهل شیراز، که هر دو آمریکا بودند و خودش تنها هند...
-
Back
شنبه 21 فروردینماه سال 1395 22:35
امروز سر صبح رسیدم تهران. اولین فعالیت جدی که کردم مراجعه به دکتر و زدن سرم بود. در موقعیت مقتضی مشاهدات و تجاربم رو می نویسم.
-
در بنارس، مرگ تنها راه رهایی از چرخه زندگی است.
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1394 17:11
دهم تا بیستم فروردین میرم هند. برنامه ای که ریختم اینه که 4 روز اینطورا دهلی و جیپور و آگرا، بعد با قطار برم بنارس 5 روز اینا اونجا و بعد دهلی و برگشت. توی کاوچ سرفینگ یه ایونتی دادم، تو دهلی و جیپور چند نفر گفتن بیا خونه ما، توی بنارس هم میرم یه باشگاه آموزش یوگا که یه استرالیایی می گردونه می مونم اگه خدا بخواد....
-
تو نقش پررنگی در موفقیت هایی که می شد کسب بشوند و نشدند داری. (موفقیت های بالقوه من)
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1394 19:52
این وبلاگ مامان منه که الان حدود 13 ساله داره مینویسه اونجا، یعنی اندازه نصف سن من.
-
یاد
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1394 18:56
-
Fuckin important thing
شنبه 17 بهمنماه سال 1394 22:03
Build a friendship before a relationship.
-
سوال
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 20:32
- رابطه هات با دخترا معمولا چجوری تموم میشه؟ - معمولا تو نود دقیقه قانونی تمومه، اگه نه که میریم برا دو تا پونزده دقیقه و ضربات پنالتی.
-
اینتراخت کسلشیافت
جمعه 2 بهمنماه سال 1394 18:56
مردانی که از فوتبال خوششون نمیاد یا دغدغه شون نیست رو درک نمیکنم. من دوران اوجم بازیای پخش تکرار بوندسلیگا دو رو (مثلا مونیخ 1860 با دارمشتات) با گزارش عربی از دوبی اسپورت 4 میدیدم. البته دارمشتات الان دیگه اومده بوندسلیگا یک. بعد از حدود یک سال دور شدن از معماری و کار تئوری روی "آب"، دوباره به معماری...
-
Fuuuuuckiniiiiiidiot
جمعه 18 دیماه سال 1394 11:19
یه مدته به صورت خیلی خودجوش عبارت fuckin idiot شده فحش مورد علاقم. خودجوش بودنشم بدین معناست که این فحش رو جایی نشنیده بودم و به صورت کاملا ناخودآگاهانه بهم الهام شد، جوری که الان رفتم سرچ زدم ببینم اساسا هست همچین چیزی و معنی دیکشنریشو چی زده. تو urban dictionary نوشته: "A moron who knows absolutely nothing...
-
اقیانوس خشک
یکشنبه 13 دیماه سال 1394 10:42
نیمه بهمن یا نهایت 10 اسفند دفاع می کنم. عین سگ دارم رساله می نویسم فعلا. دفاع کنم باز میرم کلاس سه تار، چون تازه داشتم یه عنی می شدم که ول کردم. دیگه باشگاه نمیرم چون بعید میدونم کلا تو هیکل و اینا حداقل با بدنسازی چیزی از من در بیاد، فک کنم حالا حالاها همین ریقویی که هستم بمونم. ولی میرم باشگاه بوکس. عید هم دارم...
-
آگهی گمشده
جمعه 4 دیماه سال 1394 23:51
پوریا دو سه هفتس گوشیت ورنمیداره. تلگرامتم چک نکردی کلا، اس ام اسم جواب نمیدی. اگه زنده ای و اینجا رو میخونی یه بوق بزن. اگرم که مرده باشی خداوکیلی ناکامی رو گاییدی رسما.
-
A true nerd
پنجشنبه 19 آذرماه سال 1394 15:34
نیوتن شخصیتی آشکارا غیرعادی داشت، بیش از اندازه استثنایی اما تکرو، سرد، بدعنق تا حد پا رانویا و به حواسپرتی و انجام دادن کارهای غیرعادی معروف بود. او تا جایی پیش رفت که یک بار سنجاقی دراز را در کاسهٔ چشم خود، بین چشم و استخوان کاسهٔ چشم و تا حد امکان نزدیک به عقب چشم خود فرو بُرد و به اطراف چرخاند تا ببیند چه تغییری...
-
مکاشفات
جمعه 13 آذرماه سال 1394 11:07
دیشب در خواب و بیداری ، جمله ای در سرم می پیچید: .Can't live like this, wandering, believing in nothing
-
بشتابید! بشتابید!
یکشنبه 1 آذرماه سال 1394 20:05
یکی از فانتزی هام اینه که با یه مشت آدم عجیب غریب مثلا دو تا رمال و فال بین، سه تا کارتن خواب معتاد با استعداد، چند تا فاحشه با آرایش گوتیک، یه سری نوازنده دوره گرد الکلی و دو سه تا کوتوله، یه نفر که بتونه بالن هوا کنه، تعدادی شیزوفرنیک و یک وکیل حقوقی پاره وقت یک سیرک سیار راه بندازیم.
-
Extreme Isolation
شنبه 30 آبانماه سال 1394 01:28
امروز به این فکر می کردم که تنهایی مطلق با روح و روان آدم چه می کنه، فرض کنید مجبور باشید در یک خانه مهر و موم شده برای 10 سال بدون هیچ تماسی با بنی بشری زندگی کنید . یه چرخی زدم در اینترنت اینو دیدم: how extreme isolation warps the mind ، یا چگونه ایزولگی مطلق مخ را تاب می دهد . اشاره می کنه ایزولگی اکستریم به هذیان...
-
بلازده گان در عصر غبار آلود پاییزی
سهشنبه 19 آبانماه سال 1394 21:06
در یک عصر غبارآلود پاییزی، در حاشیه اتوبان و در امتداد رودخانه راه می رفتم، معتادی به سمتم سنگ پراند و وقتی گفتم کاری باهات ندارم او گفت من با تو کار دارم، رودخانه کم کم کانال شد، ولی هوا همچنان غبارآلود بود و آفتاب هم چنان کم رمق، دسته چهل پنجاه نفری آدمهایی که لخ لخ کنان از اینور به اونور می رفتند، در آشغال ها می...
-
تراژدی زایش
چهارشنبه 13 آبانماه سال 1394 20:11
یزدگرد کجا بودی تا الان؟مگه نگفتی برا نهار میای؟ بیرون بودم.برگشتنه گفتم یه سر برم کلینیک بهداشت روان دانشگاه.سه تا خانم بودن که فکشون فقط برا هم می جنبید.سر یکیشون داد زدم من یه وقت از دکتر روانپزشکتون میخوام.گفت اول باید مشاوره بشی.گفتم نه خانم من نمیخوام مشاوره بشم مستقیما باید برم پیش دکتر روانپزشک، خودم میدونم...
-
شعرهایی که سرودم در هنگامه ی "های بودن" یا فوران ناخودآگاهم...
شنبه 2 آبانماه سال 1394 17:44
1. من کدامین راه را برگزینم؟ نفسم تنگ است، فسرده ام. من با تو چه کرده بودم؟ که کیفرم می دهی؟ من شانه بر شانه که تکیه دهم؟ وقتی خدا، شانه خالی کردم. 2. من را شمال ببر، آنجا خورشید هیچ گاه غروب نمی کند. 3. من خودم را چگونه به کشتن دهم تو که خودت تمام کننده کاری چرا گذاشتی. 4. مرا چونان می نگریستند، که من از خودم کینه بر...
-
هه ورامان دیدی اومدم.
سهشنبه 28 مهرماه سال 1394 19:40
چهارشنبه تا شنبه رفتم (رفتیم) کردستان.سنندج و اورامان تخت.مریوان و پاوه نشد بریم که موند به دلم. حس خوبی داشتم اونجا، برخلاف شهرهای کسل کننده ای مثل سمنان و کاشان و قم با آدمهای کسل کننده ش.یه نکته ی مثبت این بود که خبر و اثری از محرم و ادا اطواراش نبود.دلیل مهمش این که سنی هستن غرب کردستان، ولی انگار اولویت کلا با...
-
لالایی
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1394 23:22
چند وقته دلت میخواد بری کردستان؟ یکی دوسالی میشه.مریوان، اورامانات و پاوه.دوست دارم که زمستون هم برم، چون برف و سرما رو به سبزی و گل و بلبل ترجیح میدم.هروقت به برف و کردستان فکر میکنم، آهنگ لاک پشت ها هم پرواز می کنند میاد تو ذهنم. دیگه دلت نمیخواد تبعید بشی به یه کلبه دورافتاده تو سیبری، تک و تنها؟ نمیدونم.گاهی روزها...
-
یک جوک بسیار معناگرا
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1394 14:30
یه یارو رو تو جهنم می بینن برا خودش داره راه میره.بهش میگن چی شد افتادی جهنم؟میگه هیچی بابا کسشعر، نماز نخوندم.
-
چیزهای مجازی من
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1394 12:17
چیز اول- ساند کلاود من چیز دوم- فیسبوک من لازم به ذکر است که فیسبوک که برهوت شده به حول و قوه الهی، خدا را شکر اینستاگرام هم ندارم تا حد خوبی روح و روانم راحته.
-
Taste of memory
جمعه 20 شهریورماه سال 1394 23:21
این اولین تصویریه که از زندگیم تو حافظه بصریم مونده، یا اولین خاطره ای که از زندگیم دارم.شاید یکی دوساله بودم و داشتم تو بغل مادرم گریه می کردم.مادرم در حالی که منو بغل داشت اومد لب پنجره آشپزخانه و بیرون رو نشونم داد که آرام بشم.توی ذهنم کاملا مونده که آرام شدم. این خانه بچگی های من رو قرار بود امروز بکوبن.10 سال پیش...
-
تولد یزدگرد
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1394 11:16
-امشب تولدمه. -اوه تبریک میگم عزیزم. -مرسی مامان. -متولد چه سالی هستی؟ -68. -یعنی چند سالت میشه، 26؟ -آره دیگه. -همش 26 سالته اینقدر احساس بزرگی می کنی؟ -چی بگم والاه.(26 بسه دیگه برا احساس بزرگی کردن کوتاه بیا خواهشا.) -نیگا نیگا چه خاکی به پا شده بیرون. -آره. -نشانه های تغییر اقلیمه. -اوهوم. -خورشت بریز. -باشه. -چرا...
-
Arnold Bocklin
شنبه 7 شهریورماه سال 1394 18:37
Isle of the Dead (جزیره مرگ) The island of life (جزیره زندگی) راخمانینف بر اساس نقاشی "جزیره مرگ" یک سمفونی نوشت. اینجا گوش کنید.سهمگینه.
-
Villa by the Sea-Arnold Bocklin
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1394 14:53
برچسب ها: آرنولد بوکلین ، سمبولیسم، رمانتیسیسم، اکسپرسیونسیم